شاعران غیرانقلابی هم شوق دیدار رمضانی با رهبر انقلاب دارند


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: محمدجواد شرافت، متولد ۱۳۶۰ و ساکن قم، از شاعران آئینی است که ارتباط خوبی با شاعران جوان دارد و در محافل ادبی زیادی به عنوان مهمان، کارشناس و شاعر حضور داشته است. از افتخارات ادبی او می‌توان به برگزیده شدن در کنگره‌های کشوری و داوری کنگره‌های شعر، برگزاری دوره‌های آموزش و نقد شعر، طراحی و اجرای برنامه شب‌های شعر حجره، مسئولیت واحد آفرینش‌های ادبی حوزه هنری استان قم و دبیری انجمن شعر طلاب اشاره کرد. «خاک باران‌خورده» تنها اثر مستقل از او است و کتاب‌های «همواره حسین (ع)» مجموعه‌رباعی عاشورایی، «حسن یوسف» گزیده شعرهای یوسف رحیمی، «از دیار روشنی» معرفی و گزیده شعر ولایی و «شب‌های شعر حجره» گزیده شعرهای محافل ادبی در مدارس علمیه قم، به همت و انتخاب او منتشر شده‌اند.

شرافت تا امروز چندبار در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری حضور داشته و خود دو بار در این دیدارها شعرخوانی داشته است. به بهانه ماه مبارک رمضان و در ادامه پرونده «دیدار شاعران با رهبری»، سراغ محمدجواد شرافت رفتیم تا درباره این دیدار، مطالبات رهبری از شاعران، تأثیر این دیدار بر شعر آئینی و چند و چون حضور در این دیدار با او صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید؛

* دیدار شاعران با مقام معظم رهبری نزدیک است و بسیاری از شاعران در انتظار برگزاری این دیدار سالیانه هستند. برای شروع گفتگو بگویید به نظر شما توجه رهبر انقلاب به شعر و انجام دیدارهای سالیانه با شاعران، چه تأثیری بر پیشبرد جریان شعر انقلاب داشته است؟

راجع به این موضوع خیلی صحبت شده است. اینکه شخص اول جهان اسلام و جهان تشیع این‌قدر به شعر اهمیت می‌دهند، اتفاق خجسته‌ای است که کمتر در جهان سراغ داریم. این اتفاق هم طبق سیره علمی و عملی معصومین (س) است که همیشه شعر را مورد تأیید و تأکید قرار می‌دادند. شعر به خاطر جنبه قوی رسانه‌ای و توانایی‌اش در خدمت به اهداف والای انسانی و الهی، همیشه مورد حمایت اهل بیت (س) بوده است و حمایت مقام معظم رهبری از شعر و شاعران انقلاب هم در همین راستا است.

در کنار اهمیت شعر، اینکه مقام معظم رهبری شاعر و صاحب ذوق و نکته‌سنج و ناقد چیره‌دستی هستند، همچنین انجمن رفته و انجمن دیده هستند، بر میزان و کیفیت توجه ایشان به شعر می‌افزاید. همه می‌دانند که شعر علاقه شخصی مقام معظم رهبری است. این علاقه هم برای شاعران سبب برکت است و هم دیدار با شاعران برای خود ایشان هم یک تنفس و هوای تازه‌ای بین دیدارهای سیاسی و حکومتی است. پیداست که این دیدار برای خود رهبری هم خیلی مورد علاقه است. اینکه این دیدار منظم و سالیانه با شاعران چقدر بر عملکرد مسئولان و تصمیم‌گیری نهادهای فرهنگی تأثیرگذار است، بحث دیگری است که باید به آن بپردازیم.

* مقام معظم رهبری در سال‌های مختلف مطالباتی را از شاعران و مسئولان مرتبط با حوزه شعر و فرهنگ داشته‌اند. آیا مطالبات رهبری در حوزه شعر به خوبی پاسخ داده شده است؟ مثلاً تأکید ایشان بر سرودن شعرهای مناجاتی و بر اساس ادعیه یا شعر واکنش سریع و… چقدر مورد توجه شاعران بوده است؟

مطالبات مقام معظم رهبری در چند زمینه بوده است. یکی راجع به شعر است و اینکه شعر چگونه باشد. مثلاً ایشان گفتند «خوب است شعر برگرفته از مضامین ادعیه باشد» و به مرحوم بهجتی شفق اشاره کردند که از شاعران روحانی ما هستند. شاعری همچون آقای یوسف رحیمی وقتی تأکید مقام معظم رهبری بر شعر نیایشی را می‌بیند، مصمم می‌شود که سراغ ادعیه برود و چندسال نمونه‌های خوبی از همین شعر ارائه می‌کند. در دیدار شاعران آئینی بود که ایشان چند رباعی خواند که دریافت شاعرانه‌ای از دعای ابوحمزه ثمالی بود. مقام معظم رهبری هم دوباره تأکید کردند دریافت مضامین از ادعیه خیلی مهم است. در ادامه همین آقای رحیمی کتابی به نام «دوستت دارم» منتشر کرد که از پنج دعای مهم، دریافت‌های خودش را در قالب‌های مختلف ادبی بیان کرده است. اتفاقاً این کتاب به دست مادحان اهل بیت (ع) رسید و هم اکنون می‌بینیم خیلی از مناجات‌خوان‌های ما از این کتاب استفاده می‌کنند و این اتفاق خوبی است.

* یکی از تلاش‌ها در پاسخ به منویات مقام معظم رهبری در این موضوع، برگزاری کنگره شعر مواهب بوده است. این کنگره توانسته اتفاق نویی در این حوزه رقم بزند؟

تا امروز هفت دوره از جشنواره مواهب برگزار شده است. در این جشنواره از ادعیه مختلف استفاده می‌کنند و هر سال بر یکی از دعاها تمرکز دارند. شاعران بر اساس آن دعا شعر می‌نویسند و من فکر می‌کنم تا امروز خروجی‌اش خوب بوده است. این شعرها هم به دست مخاطبان شعر نیایش رسیده و هم در دیدار رهبری خوانده شده‌اند. ولی برای اینکه حق ادعیه را در شعر ادا کنیم، هنوز خیلی راه داریم.

نکته‌ای که مقام معظم رهبری سال گذشته مطرح کردند، این بود که حافظه جمعی ما دارد از شعر خالی می‌شود و باید برای این فکری کرد * داشتید درباره مطالبات رهبری از شاعران صحبت می‌کردید.

بله. بعضی مطالبات راجع به خودش شعر است ولی بعضی مطالبات ایشان راجع به شاعر است. اینکه شاعر موضع‌مند و بی طرف نباشد، یکی از نکاتی است که بارها بیان کرده‌اند. ما در همین نسل اخیر شاعران‌مان، شاعران زیر چهل سال، می‌بینیم که چقدر شاعر خوب و درجه یک و دغدغه‌مند داریم که در حوزه‌های مختلف شعر نوشته‌اند. شاهد آن هم یک سال و نیم اخیر است که شاعران ما خیلی خوش درخشیدند و در حمایت از مردم فلسطین و جبهه مقاومت موفق بودند. این نشان می‌دهد شاعران به خواسته رهبری به خوبی پاسخ داده‌اند و بی‌طرفی را انتخاب نکرده‌اند.

مطالبه بعدی ایشان فراتر از شعر است. ما شعر خوب و شاعر خوب تربیت کردیم و شعر خوب هم خلق کردیم. آیا این شعرها به دست مخاطب می‌رسد؟ نکته‌ای که سال گذشته در کنار نکات فراوان دیگر مطرح کردند، همین بود. ایشان فرمودند حافظه جمعی ما دارد از شعر خالی می‌شود و باید برای این فکری کرد. این خیلی مهم است. الان رسانه‌ها، فضای مجازی، نهادها، ادارات، ما شاعران و تک تک ما برای جمله‌ای که ایشان فرمودند چه کار کرده‌ایم؟ من خودم در این یک سال دعوت هر برنامه تلویزیونی که احساس کردم حضورم می‌تواند به این حافظه جمعی ادبی کمک کند قبول و در آن شرکت کردم.

باید ببینیم تصمیم‌گیرندگان ما برای این دغدغه چه کار کرده‌اند؟ البته کارهایی مثل برنامه سرزمین شعر انجام شده، یا در بعضی از برنامه‌ها از حضور شاعران استفاده شده است، اما خیلی بهتر از این می‌توان کار کرد.

با تعریفی که استاد مجاهدی از شعر آئینی دارند، شعر آئینی گستره خیلی وسیعی دارد. با این تعریف هر شعری که به ارزش‌های الهی و انسانی می‌پردازد، شعر آئینی است. دین ما یک دین تک‌بعدی نیست که فقط برای عبادت و برای محبت به اهل بیت (ع) آمده باشد؛ بلکه یک دین جامع است که مربوط به زندگی است * از نکات جالب توجه درباره این دیدارها، توجه خاص رهبری به شعر آئینی است که دو دیدار مجزا برای شاعران آئینی هم در نظر گرفتند. شما از کسانی هستید که در دیدار ایشان با شاعران آئینی هم حضور داشتید و شعر خواندید. توجه مقام معظم رهبری به شعر آئینی چقدر به رشد شعر آئینی کمک کرده است؟ ایشان در این دیدارها بر روی چه نکاتی در شعر آئینی توجه و توصیه داشتند؟

صحبت‌های مقام معظم رهبری درباره شعر آئینی را دیدارهای مختلف شنیده‌ایم. یکی از آنها همین دیدار نیمه ماه مبارک رمضان است که بخشی از شعرهایی که در آن خوانده می‌شود شعرهای آئینی است. البته با تعریفی که استاد مجاهدی از شعر آئینی دارند، شعر آئینی گستره خیلی وسیعی دارد. با این تعریف هر شعری که به ارزش‌های الهی و انسانی می‌پردازد، شعر آئینی است. دین ما یک دین تک‌بعدی نیست که فقط برای عبادت و برای محبت به اهل بیت (ع) آمده باشد؛ بلکه یک دین جامع است که مربوط به زندگی است، لذا هر چیزی که به زندگی مومنانه ما کمک کند، شعر آئینی است. با این تعریف یک شاخه از شعر آئینی شعر ولایی و شعر اهل بیتی است، یک شاخه‌اش می‌شود شعر توحیدی، یک شاخه‌اش می‌شود شعر پایداری و مقاومت، یک شاخه‌اش شعر پندیات و اخلاقی، حتی عاشقانه‌های نجیبی که برای خانواده و همسر و مادر و… سروده می‌شوند.

رهبر معظم انقلاب هم در دیدار ماه مبارک رمضان، هم دیدار با شاعران آئینی که دو بار برگزار شد و هم در دیدار با مادحان اهل بیت و ذاکران آل الله (ع) در روز تولد حضرت زهرا (س)، راجع به شعر آئینی نکات فراوانی گفته‌اند. انصافاً این بیانات هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی، خیلی هم تأثیرگذار بوده است. مثلاً ایشان راجع به موضوع حضرت خدیجه (س) تأکید کردند و حالا می‌بینیم دوستان شاعر چراغ این نوع شعر را در محفل‌های مختلف روشن کرده‌اند و با تأکید رهبری کتابی هم با موضوع حضرت خدیجه (س) منتشر شده است. یکی دیگر از موضوعات مورد تأکید ایشان شعر وحدت است که موضوع خیلی مهمی است و ما از آن غافل بودیم. شما چند شعر خوب درباره وحدت می‌توانید از شاعران خوب در قرون مختلف مثال بزنید؟ به لطف انقلاب اسلامی و دغدغه‌ای که حضرت امام و رهبری عزیز دارند، موضوع شعر وحدت جدی گرفته شده و آثار زیادی در این باره نوشته شده است. فقط سه شعر با موضوع وحدت در دیدار با رهبری خوانده شده که یک بار خود من خواندم، یک بار آقای صادق آتشی و یکبار هم آقای رضا نیکوکار. جالب اینکه هر سه بار رهبری تأکید کردند شعر وحدت شعر مهمی است و شاعران باید به این موضوع بپردازد. اینها از برکاتی است که این جلسات داشته است. باید گفت هر سال موضوع، موضع و وضعیت شعر آئینی ما با نکات دقیق ایشان هم تقویت می‌شود، هم پربارتر می‌شود.

* خاطره‌ای از شعرخوانی‌تان در حضور رهبری دارید؟ ممنون می‌شوم خاطره اولین شعرخوانی یا اولین حضورتان در این دیدار را تعریف کنید.

من چندبار توفیق حضور و شعرخوانی در دیدار شاعران با رهبری را داشته‌ام، اما اولین حضور برای هر شاعر جوانی خاص است. او می‌داند که کوپن‌اش یک بار است و ممکن است فقط یک‌بار بتواند در محضر ایشان شعر بخواند، به همین خاطر دوست دارد شعری را که خودش دوست دارد بخواند. سال ۸۷ به من گفتند شما هم قرار است شعر بخوانی و یک شعر عاشقانه از من انتخاب کرده بودند؛ «در حس و حال عشق زلال تو حل شدن / یعنی که قطره‌وار به دریا بدل شدن». وقتی گفتم حوزه شعر من شعر اهل بیتی است و شعر آئینی است، گفتند باید یک شعر عاشقانه خوب هم اینجا خوانده شود و همین شعر هم باید خوانده شود.

* یعنی شعرِ انتخابی خود شما این شعر نبود؟

بله. آن سال‌ها خیلی سخت می‌گرفتند و دوستان برگزارکننده و مدیریت جلسه می‌گفتند هرکس شعری غیر از شعر انتخابی بخواند، میکروفون را قطع می‌کنیم. من هم آدم مطیعی هستم و معمولاً مخالفت نمی‌کنم. خلاصه اینکه آن سال به لطف شعرخوانی طولانی بعضی دوستان و رعایت نکردن وقت و رعایت نکردن شعر انتخابی، وقت به من نرسید. سال بعد که سال ۸۸ بود، به من نگفتند چه شعری بخوان، فقط گفتند بخوان. من هم طبق علاقه خودم شعری را که به حضرت امیرالمومنین (ع) تقدیم شده بود خواندم. شعر را خواندم و مورد تفقد ایشان هم واقع شد. چند سال بعد هم دوباره توفیق شد در دیدار شاعران آئینی با ایشان شعر بخوانم و این دفعه شعر وحدت را خواندم که نگاهی به سیره عملی حضرت مولا (ع) در موضوع وحدت اسلامی است. وقتی این شعر را خواندم، ایشان دوباره بر موضوع وحدت تأکید کردند و گفتند جزو موضوعات ضروری است که شاعران باید به آن توجه کنند.

حتی شاعرانی که موضع انقلابی ندارند هم دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند. همچنین کسانی که شاعر نیستند به من مراجعه می‌کنند و التماس می‌کنند که ما دوست داریم در این دیدار باشیم. بعد که می‌پرسم مگر شما شاعر هستید، می‌گویند نه! ولی بیشتر کسانی که دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند، درک محضر رهبری برایشان خیلی مهم است * هرسال تعداد خیلی کمی از شاعران در این دیدار حضور دارند و شعر می‌خوانند و خیلی از شاعران جوان که این توفیق را پیدا نمی‌کنند، ناراحت و حتی ناامید می‌شوند. شما به عنوان کسی که سال‌ها از دور و نزدیک این دیدار را دنبال می‌کنید، بگویید حضور و شعرخوانی در این دیدار چقدر روی شعر شاعران جوان تأثیر دارد؟

اولاً علاقه‌مند برای دیدار زیاد است. علاقه‌مند که می‌گویم لزوماً شاعران انقلاب نیستند. حتی شاعرانی که موضع انقلابی ندارند هم دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند. همچنین کسانی که شاعر نیستند به من مراجعه می‌کنند و التماس می‌کنند که ما دوست داریم در این دیدار باشیم. بعد که می‌پرسم مگر شما شاعر هستید، می‌گویند نه! ولی بیشتر کسانی که دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند، درک محضر رهبری برایشان خیلی مهم است. قرار گرفتن در آن فضای صمیمی آرزوی خیلی‌ها است و این افراد هم واقعاً به رهبر انقلاب علاقه قلبی دارند و به همین خاطر خیلی اصرار می‌کنند. اما بُعد دیگر این قصه، دعوت کنندگان هستند و وظایفی که دعوت کنندگان دارند. هر سال حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ نفر دعوت می‌شوند و حدود ۲۵ تا ۳۰ نفر شعر می‌خوانند. اینکه امسال چه کسانی دعوت شوند و چه کسانی شعر بخوانند، نکته خیلی مهمی است. انتخاب شاعران در طول این سال‌ها فراز و نشیب‌های زیادی هم داشته است. بعضی از سال‌ها واقعاً به هیچ عنوان قابل دفاع نبوده است و بعضی از سال‌ها اتفاقات بهتری رقم خورده است.

من چندبار توفیق حضور در این دیدار را داشته‌ام، ولی بعضی سال‌ها هم دعوت نشده‌ام. مثلاً چند سال در حوزه هنری قم و دفتر آفرینش‌های ادبی حضور داشتم ولی دعوت نمی‌شدم. منتها واقعاً راضی بودم، چون می‌گفتم قبلاً شرکت کرده‌ام و شعر هم خوانده‌ام، بهتر است که حالا نوبت به شاعر دیگری برسد. واقعاً از اینکه نوبت به دیگر دوستان شاعر برسد خوشحال بودم، اما وقتی دیدار برگزار می‌شد می‌فهمیدیم سی چهل نفر از کسانی که شاعر نیستند هم در دیدار حضور دارند. این واقعاً آزاردهنده بود که به جای شاعران کسانی حضور داشته‌اند که شاعر نیستند. این نکته‌ای است که قابل کتمان نیست، ولی چند سالی است که دوستان حوزه هنری روند دیگری برای انتخاب شاعران در نظر گرفته‌اند که به عدالت نزدیک‌تر است. آقای عرفان‌پور در دو سه سال گذشته یک بانک اطلاعاتی از ده پانزده سال اخیر تشکیل داده و اسم تمام شاعرانی که در این سال‌ها در دیدار حضور داشته و شعرخوانی داشته‌اند، در این بانک ثبت شده است. با این روند، اسم هر شاعر به راحتی قابل جستجو است و مشخص می‌شود چه کسی چندبار شرکت کرده و شعر خوانده و چه کسی اصلاً حضور نداشته و شعر نخوانده است. این دغدغه‌ای است که شاعران از سال‌های دور داشتند و فکر می‌کنم حالا به آن توجه شده است.

* یکی از خواسته‌های شاعران در سال‌های گذشته همین بود که حضور و شعرخوانی در این دیدار، قانون و قاعده مشخصی پیدا کند و توفیق حضور برای همه شاعران فراهم شود.

دقیقاً. این روند کمک می‌کند کسانی که استحقاق حضور در این جلسه را دارند انتخاب شوند و نادیده گرفته نشوند. در کنار اساتیدی که اعتبار شعر انقلاب هستند و هر سال باید حضور داشته باشند، شاعران جوان و خوب و فعالی که هرچندسال یکبار باید حضورشان را ببینیم، شاعران دیگری هم هستند که این حق را دارند بعد از سال‌ها اشتغال به شعر و شاعری در این جلسه حضور داشته باشند. احساس می‌کنم این روند در حال اصلاح شدن و روند آن در حال بهبودی است.

شاعران جوان و خوب زیادی می‌شناسم که به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند چه کار کنیم که به دیدار شاعران با رهبری دعوت شویم؟ من به آنها می‌گویم سعی کنید قوی شوید. روی شعر کار کنید، نه روی روابط عمومی. شعرتان آنقدر قوی باشد که خود به خود دیده شود. به قول آن دوست‌مان «خوب است که شاعر شهرت مکتوب داشته باشد»؛ یعنی خوب است که شاعر به واسطه شعرش دیده شود * با این‌همه خیلی از شاعران جوان دوست دارند در این دیدار حضور داشته باشند. پیشنهاد شما چیست؟ معمولاً در جواب کسانی که مراجعه می‌کنند چه می‌گوئید؟

شاعران جوان و خوب زیادی می‌شناسم که به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند چه کار کنیم که به دیدار شاعران با رهبری دعوت شویم؟ من به آنها می‌گویم سعی کنید قوی شوید. روی شعر کار کنید، نه روی روابط عمومی. شعرتان آنقدر قوی باشد که خود به خود دیده شود. به قول آن دوست‌مان «خوب است که شاعر شهرت مکتوب داشته باشد»؛ یعنی خوب است که شاعر به واسطه شعرش دیده شود. مثلاً من آقای زرنقی را اصلاً ندیده‌ام، ولی در این سال‌ها بعد از قصه زن زندگی آزادی و بعد از قصه طوفان الاقصی، هر از گاهی شعر ایشان را خوانده‌ام و بعضی از شعرهایشان را هم خیلی دوست دارم. ممکن است خیلی‌ها خانم عارف‌نژاد را به چهره ندیده باشند ولی ایشان آنقدر شاعر خوبی است و آنقدر شعر خوب نوشته است که بسیاری از افراد ایشان را می‌شناسند. این شاعران نه لابی کرده‌اند، نه دم کسی را دیده‌اند؛ بلکه به واسطه شعرشان دیده شده‌اند. به دوستان جوان عرض می‌کنم روی شعرتان تمرکز کنید؛ اگر مستحق دیدار باشید، حتماً دعوت می‌شوید. اگر شعر شما خوب باشد، نمی‌توانند شما را نبینند.

کسانی که افراد را انتخاب می‌کنند، مدل‌شان این نیست که بگویند این فرد را کنار بگذاریم. ممکن است گاهی وقت‌ها حواس‌شان نباشد و حتی بعضی از سال‌ها به صورت ناخواسته کوتاهی‌هایی هم کرده باشند، اما این‌طور نیست که با کسی مشکل شخصی داشته باشند و او را کنار بگذارند. اگر شعر شاعر خوب باشد، دعوت می‌کنند. فکر می‌کنم از بزرگ‌ترین برکات این دیدار همین است که شاعران جوان برای حضور در دیدار، شعرشان را تقویت کنند. شاعر از پله چهارده بیاید و روی پله نوزده بایستد. من از این دست شاعران فراوان دیده‌ام. شاعران جوانی هستند که با همین نیت شعرشان را تقویت کرده‌اند و بعداً در همین دیدار شعرخوانی کرده‌اند.

* پیشنهاد دیگری هم به شاعران جوان دارید؟

شاعر درجه اول باید قوی شود. در درجه دوم باید ظهور و بروز به اندازه داشته باشد. مثلاً فرض کنید من دارم شاعران را برای دیدار انتخاب می‌کنم؛ کجا باید این شاعر را ببینم و شعرش را بشناسم؟ حضور به اندازه در کنگره‌ها و محافل معتبر کشوری کمک می‌کند که شعر شما دیده و شنیده شود. البته شعر اگر قوی باشد، واقعاً در دخمه تنهایی شاعر نمی‌ماند و دست به دست می‌شود؛ به خصوص که الآن فضای مجازی کار را برای شاعران راحت کرده است. ولی حضور در این محافل ادبی شاخص و برجسته، کمک می‌کند که شعر شما دیده شود و شاعران و اساتید با شعر شما آشنا شوند. خود من به واسطه حضور در یکی از همین کنگره‌ها بود که برای اولین‌بار به دیدار دعوت شدم. سال ۸۴ کنگره دفاع مقدس در طلاییه برگزار می‌شد. ما شعر خواندیم، بعد من و عباس محمدی با هم بیرون آمدیم تا خاک مقدس طلاییه را زیارت کنیم. آقای عباس براتی‌پور که خدا رحمتش کند، آن سال‌ها جزو تصمیم‌گیرندگان دیدار بودند. ایشان ما را دیدند بعد از سلام و علیک گفتند شما دو نفر تا حالا به دیدار دعوت شده‌اید؟ گفتیم نه. گفتند پس امسال دیدار دعوت هستید. همین دیدار در حاشیه کنگره دفاع مقدس باعث شد که ما سال ۸۴ در اتاق کوچکی که دیدار در آن برگزار می‌شد، حضور داشته باشیم و برای اولین‌بار محضر رهبری را درک کنیم. به همین خاطر من ظهور و بروز به اندازه را تأیید و تأکید می‌کنم و امیدوارم شاعران جوان با تقویت شعرشان بتوانند در این دیدار شریف و دوست‌داشتنی و صمیمی حضور داشته باشند.

پیش از این در قالب همین پرونده گفتگویی با حجت الاسلام جواد محمدزمانی و شهاب مهری داشتیم که مشروح آن در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «مطالبات رهبرانقلاب در حوزه شعر توسط مسئولین محقق نشده است»

* «شعر خانواده‌محور موجب رضایت مقام معظم رهبری است»



منیع: خبرگزاری مهر

۱۸ سال بلاتکلیفی و مرگ تدریجی خانه آل احمدها


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدحسین دانایی، خواهرزاده زنده‌یادان شمس و جلال آل احمد در یادداشتی نسبت به روشن نبودن تکلیف خانه پدری آل احمد و طولانی شدن این پروژه زیر سایه سکوت مسئولان انتقاد کرد. 

یادداشت او که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته به این شرح است:

مرگ تدریجی مواریثِ فرهنگی

(نقد عملکرد وزارت میراث فرهنگی و توابعش، از جمله درباره مرمت خانه پدری آل‌احمدها)

لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ

(آیة 2، سوره الصف)

خانه تاریخی آیت‌الله حاج سید احمد طالقانی (پدر جلال و شمس آل احمد) واقع در محله پاچنار تهران، در سال 1383 در فهرست آثار ملی ثبت شد و در سال 1385 برای مرمت و بازسازی در اختیار وزارت میراث فرهنگی قرار گرفت. وزارتخانه مزبور هم 15 سال بعد، یعنی در تاریخ 28/2/1400، این خانه را به سرمایه‌گذار منتخب خودش واگذار کرد تا عملیات مرمت را انجام دهد و کار تا تاریخ 28/2/1401 به پایان برسد.

 از طرف دیگر، چون این پروژه پس از 18 سال به نتیجه‌ای نرسیده بود، لذا در اسفند 1402 موضوع در شورای اسلامی شهر تهران مطرح و تصویب شد که این پروژه با حمایت شهرداری تهران احیا شود و در پاییز 1403 به بهره‌برداری برسد، اما آنچه پس از 18 سال در دست است، تنها سکوت است و بی‌خبری و این پرسش مقدر که: برادران و خواهران محترم! چرا چیزی را می‌گویید که بدان عمل نمی‌کنید؟

قبل از ورود به بحث اصلی، باید به این پرسش پاسخ بدهیم که چرا بناهای تاریخی مهم‌اند و چرا باید آنها را مرمت و بازسازی کنیم؟ زیرا:

*بناهای تاریخی نمایانگر ریشه‌های ما هستند و نشان می‌دهند که چه کسانی بوده‌ایم، چگونه می‌زیسته‌ایم، و از چه مسیری به امروز رسیده‌ایم. بدون برخورداری ازین حافظه، دچار گسست فرهنگی خواهیم شد و نسل‌های بعدی هم بی‌ریشه خواهند ماند.

* بازدید از یک بنای تاریخی، بیشتر از خواندن ده‌ها صفحه کتاب مؤثر و ارزشمند است و کودکان و نوجوانان با لمس واقعی تاریخ، بهتر یاد می‌گیرند و عمیق‌تر احساس هویت می‌کنند.

* بسیاری از بناهای تاریخی شاهکارهای معماری‌اند و با بی‌توجهی و تخریب آن‌ها، بخش مهمی از گنجینة هنری و خلاقیت بشری از دست خواهد رفت.

* بناهای تاریخی جاذبه‌های مهم گردشگری‌اند و موجب جذب توریست، ایجاد شغل و درآمدزایی می‌شوند.

پرسش بعدی این است که چرا با وجود مزایای مزبور، موضوع مرمت و بازسازی بناهای تاریخی در کشور خودمان دچار چالش‌های مداوم و ظاهراً لاینحل است؟

 مهمترین چالش‌ها درین راستا عبارتند از: ضعف آموزش عمومی، بی‌توجهی فرهنگی، وجود تعارض بین نهادهای مسئول، کمبود منابع مالی، فقدان تخصص و آگاهی‌های کارشناسی و سرانجام، گرفتارشدن در دام مرمت‌های غیرعلمی و غیراصولی.

متخصصان این حوزه معتقدند که راهکارهای فایق آمدن برین چالش‌ها عبارتند از:

1) آموزش همگانی و ارتقای سطح فرهنگ عمومی،

2) تربیت مرمت‌گر متخصص و متعهد،

3) جلب و افزایش مشارکت بخش خصوصی، البته همراه با نظارت دقیق و کافی، ولی نه مزاحم و خفه‌کننده،

4) تدوین قوانین مناسب و اجرای متعهدانه آنها برای حفاظت واقعی از مواریث فرهنگی و تاریخی.

حال ببینیم درین رابطه چه کرده‌ایم و به چه نتایجی رسیده‌ایم؟

سرپرست معاونت پژوهشی پژوهشگاه میراث‌ فرهنگی و گردشگری ایران از وجود بحران در مرمت آثار تاریخی سخن گفته و به¬صراحت از حضور “دلالان” یاد کرده است و واگذاری پروژه‌های مرمتی به “پیمانکاران فاقد صلاحیت علمی”. یکی از مرمتگران بناهای تاریخی هم از فرایندهای معیوب در واگذاری پروژه‌های مرمتی گفته است: وقتی که مرمت آثار تاریخی به رقابت بر سر کمترین رقم مناقصه‌ها ختم می‌شود، نتیجه چیزی جز تخریب تدریجی هویت معماری ایران نخواهد بود!

اخبار ناگوار تازه‌ای هم که از سوی خودِ وزارتخانه مربوطه شنیده می‌شوند، بی‌اعتنایی به تذکرات و راهکارهای علمی و دلسوزانه است و متقابلاً رفتن به دنبال نگاهی سطحی و سوداگرانه، یعنی اجاره دادن فضای بناهای تاریخی با عنوان‌های فریبنده‌ای مانند “نمایشگاه صنایع دستی”، یعنی عملاً نقض هویت اصلی بناها و ساختن بازاری برای فروش کالاهایی کاملاً بی‌ربط، همراه با نصب سازه‌های فلزی، یا چادرهای برزنتی با انبوه بنرها و تابلوها و تخریب منظر بناهای تاریخی.

و اما برگردیم به موضوع مرمت خانه پدری جلال و شمس آل‌احمد که قرار بود سه سال پیش به پایان برسد، ولی هنوز دست ما کوتاه است و خرما بر نخیل! به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، مسئول مرمت و احیای خانه پدری آل‌احمدها درباره علل تأخیر در اجرای پروژه، ضمن اشاره به مشکلات اداری، همچون اخذ تأییدیه‌ها و دست‌اندازی‌های اداری، گفته است: قرارداد ما برای سال 1399 بود و تأخیرهای لحاظ شده تأثیری در هزینه‌های ما که اکنون 400 برابر بیشتر شده نداشت. هر روز هم با چالش جدیدی روبرو می‌شویم.

وی در ادامه ضمن اشاره به عدم دریافت وام برای عملیات ترمیم، گفته است: صندوق احیا هر روز سنگی تازه جلوی پایمان می‌اندازد. یک روز صورت‌وضعیت را بهانه می‌کند و یک روز ریز متر می‌خواهد. یک روز می‌گویند دریافت وام ربطی به صورت‌وضعیت ندارد و یک روز دیگر چیز دیگری می‌گوید. گویی کارشناسان صندوق بهره‌برداری و احیای خانه‌ها و بناهای تاریخی، سلیقه‌ای عمل می‌کنند و استانداردی در این خصوص وجود ندارد!

بدون تردید، ادامه این روند نتیجه‌ای نخواهد داشت جز “مرگ تدریجی” میراث تاریخی و فرهنگی کشورمان.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

اسرار و حقایق نهفته در قبله


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ،‌ معمولاً این نویسنده‌ها بودند که در سال‌های پس از پیروزی انقلاب دست به قلم شده و سفرنامه‌هایی از سفر حج خود را وارد حوزه ادبیات کرده‌اند،‌ اما در این بین شاعرانی خوش ذوق نیز دست به قلم شده و تلاش کرده‌اند با لحن و بیان شاعرانه و با استفاده از روح لطیفی که شاعر از آن بهره‌مند است،‌ به روایت خود از منتهای عالم بپردازند.

یکی از این سفرنامه‌ها‌، سفرنامه «سنگ در سرزمین آینه‌ها» نوشته آرش شفاعی است. آرش شفاعی اگرچه بیشتر با شعر و شاعری‌اش در دنیای ادبیات شناخته شده است،‌ از قضا واسطه باز شدن پایش به خانه خدا نیز همین شعر و شاعری بوده است،‌ شفاعی در سال 83 شعری با مطلع «خلق چرخیدند چرخیدند تا کامل شدند» را برای کنگره سراسری شعر حج ارسال می‌کند که مقام نخست بخش شعر کهن را برای او به ارمغان می‌آورد و جایزه این بخش نیز سفر حج تمتع بوده است.

اما شفاعی در کنار شعر و شاعری یک روزنامه‌نگار است،‌ او در این سفرنامه تلاش کرده با زبانی ساده و قابل فهم تأملات و خاطرات این سفر را در لحظه ثبت کند. او خود در مقدمه اشاره می‌کند که به دنبال نوشتن سفرنامه نبوده،‌ بلکه بیشتر سعی کرده آنچه در لحظه حس می‌کند به قلم بیاورد.

 در بخشی از این سفرنامه می‌خوانیم:

قبیله قبله

آیا «قبله» فقط یک جهت است، یک نمود؟ یک نماد؟ یک اشاره؟ یک شعار؟ از کعبه و رازها و اسرارش، در حد و حدودی که فرصتش بود، گفتیم و دانستیم که باید جایگاه و تأثیرات کعبه را فراتر از متر و معیارهای مادی دید و دانست که در پشت این سنگ و پارچه اسرار شگفت‌انگیزی نهفته است که علم مادی و محدود به مکان و زمان در واکاوی و درک آن به جایی نمی‌رسد.

کعبه جایگاه طاهری است که خدا آن را برای پرستش انتخاب کرد و برای ساختن آن نیز انسانی طاهر را، که از دودمان شرک و کفر بریده و در عصیانی شعورمند و آگاهانه بت‌های شمشیرش را به تبر ایمان و باورش در هم کوفته بود، به خلیلی خود برگزید؛ هم خانه انتخاب خدا بود و هم خانه ساز.

کعبه نماد یکتاپرستی است، اما فقط در زبان اشارات و استعارات معنا نمی‌یابد خود دفتری است ناگشوده از هزاران هزار رمز و سرّ و دلیل؛ دلیل راه است و دلیل بسیاری از چراهای پاسخ نیافته.

کعبه هم علامت است و هم علت. علاوه بر جنبه نمادین و خاصیت جهت‌یابی آن برای هر گم‌گشته‌ای که در پیچ و خم «صراط‌ها» در پی صراط‌المستقیم است خود معناهای مکتوم دارد که جز علم‌الاسرار الهی به آن راهی ندارد.

برای قبله شدن، مهمتر از هر چیز همان راز و اسرار نگفته و نهفته باید در یک مکان باشد. آن مکان، باید به تمامی شرایط و ویژگی‌هایی داشته باشد تا لیاقت راهنمای صراط‌المستقیم شدن را دارا باشد شاید طهارت ازلی و دور بودن از شائبه‌های شرک و اتصال به سلسله پاکیزه نبوت و برآمدن به دست خاصان تنها جزئی از رازهای یک قبله باشد؛ در وجود قبله باید علت‌ها، چراها و چیستی‌های دیگری نیز باشد که علم انسانی به آن مرزها راه نمی‌یابد. راز قبله چون سرّ‌القدر و علم‌الحروف قرآن در سینه بقیه السلف‌انبیا و اولیای الهی، حضرت قائم آل محمد(ص) است و شاید در زمان ظهور حضرتش گوشه‌ای از رازها و اسرار قبله بر اهل زمین مکشوف شود؛ آن روزی که صفحه‌های ناگشوده علم آسمان و زمین به انگشت سحرآفرین علم‌الامام‌(ع) گشوده شود و مردمان به حکمت‌هایی دست یابند که در صندوق اندک جای دانش آنان نمی‌گنجید.

حج 1404 ,

به هر روی آنچه ما می‌دانیم این است که قبله معنادهنده و کامل‌کننده عمل مسلمان است نیت است در صورتی کاملاً نمادین و معنادار.

مسلمان اگر حتی نیت عبادت کند و عمل خود را نیز خالص کند. در صورتی که در مدار جهت‌گیری رسول الله(ص) قرار نگیرد و درست در جهتی که او و خدایش خواسته‌اند قرار نگرفته باشد، ناقص‌العمل است و عبادتش به پشیزی نمی‌ارزد، قبله هم جهت می‌دهد هم معنا؛ تویی که در مسیر و مدار قبله ایستاده‌ای عمل خود را از جهت‌گیری‌های مادی و شخصی خالص می‌کنی نه به شرق روی می‌آوری و نه به غرب طاهر و پاکیزه روی بر آستانه صاحب صراط‌المستقیم می‌کنی.

مکان قبله، چه کعبه و چه مسجد‌الاقصی، هر دو پایگاه‌های تاریخی استقرار توحید و شاهد تلاش، عرق‌ریزی، خون دل خوردن و شهادت انبیای الهی بوده است و بر خاک پاک این دو مکان شریف، که دو عمود استواری هستند که خیمه تاریخ بشر بر استواری آنان فراز شده است، بهترین بندگان خدا با دهان‌هایی طاهر از هر چه زیاد او خلق را به سوی خالق خوانده‌اند و شعار توحید و بندگی در خشت خشت آن رسوخ کرده است و علاوه بر اینکه اساس این دو جایگاه شریف بر طهارت از شرک بنا شده است در طول تاریخ نیز، شاهد کشمکش دائمی میان جبهه کفر و توحید شیطان و الله و اهورا و اهریمن بوده است.

مسجد«ذوقبلتین» پیش از آنکه یک مکان تاریخی و نشانگر و یادبود یک رویداد مهم تاریخ اسلام باشد، صورت همیشه پایداری است بر این سؤال لجوج که در ذهن خداپرستان موج می‌زند قبله چیست؟ و چرا اگر نباشد انگاری هیچ چیز نبوده است؟ 

بر پله‌های مسجد که بالا می‌روی و به داخل آن وارد می‌شوی و در دو سوی آن و در تقابلی معنادار، روبه روی هم، دو قبله را می‌بینی که یادآور رویداد تاریخی تغییر قبله به دستور حضرت حق از مسجد الاقصی به مسجد‌الحرام است، برای چندی به ذهنت می‌رسد که آیا این دو قبله رو در روی هم ایستاده‌اند؟ 

خوب که می‌نگری می‌بینی این تقابل بر خلاف دیالکتیک‌های مادی معروف و مشهور «ضد» هم نیست، برای کاستن از تأثیر یکدیگر نیست، این نیامده است تا آن را خنثی کند، مانند همه دوتایی‌های دنیا تعادل در اینجا به معنای آن نیست که «الف» آن قدر رشد بیابد تا «ب» کم شود. تأثیرهای اسیدی و بازی ندارند که هر چه از این یکی کم شود بر آن یکی افزوده شود و بالعکس. این روبه روی هم ایستادن به معنای آن نیست که این یکی در برابر آن یکی قد بکشد و بگوید من آمده‌ام تا تو بروی اینجا تقابلی در کار نیست اینجا تکامل است. مسجد‌الحرام و مسجد‌الاقصی دو قبله‌اند و هر دو معراجگاه رسول و دو مکانی در چشم و دل اهل توحید مکانتی استوار و بی‌مانند دارند و هیچ چیز و هیچ مکانی به جایگاه و پایگاه والایشان نمی‌رسند. هر دو یادآوران بهشت مینوی الهی و مورد توجه و عشق فرشتگان و فرشته خویان تاریخ هر دو جهتی به سوی حق و حق‌طلبی و هر دو شهادت‌گاه بهترین‌های امت به توحید و نبوت و ولایت.

پیامبر معراج رمزآلود باشکوه و ملکوتی خود را از این یکی آغاز کرد و از آن یک به دروازه‌های عرش الهی صعود کرد و فرزند او نیز که منتقم خون همه شهدای راه حق است می آید تا انتقام خون زکریا تا حسین را از مسجدالحرام آغاز کند و با نماز معنوی و تاریخی در مسجدالاقصی پیروزی مستضعفان را بر مستکبران، در چارسوی عالم فریاد کند در مسجد ذوقبلتین بر مظلومیت قبله اول خون می‌شوی و از چشم دل می‌چکی…»

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

چاپ هشتم «هزار سال شعر فارسی»، مناسب کودکان و نوجوانان منتشر شد


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «هزار سال شعر فارسی» که اواسط دهه ۱۳۶۰ به کوشش جعفر ابراهیمی(شاهد)، احمدرضا احمدی، اسدالله شعبانی و سیروس طاهباز تدوین و منتشر شده بود، پس از حدود ۴۰ سال توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بازنشر شد.

هزار سال شعر فارسی در چاپ هشتم خود با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه به بازار نشر آمده است. این کتاب در چاپ‌های قبلی خود ۷۰ هزار نسخه فروش داشته است. این کتاب با هدف آشناسازی کودکان و نوجوانان با تاریخ و پیشینه شعر و ادبیات فارسی تدوین و منتشر شده است و به همین دلیل زبان و نثر کتاب، مناسب با این رده سنی نوشته است.

در مقدمه کتاب نوشته شده است؛

خواندن بعضی از آثار گذشتگان مشکل است. این آثار واژه‌ها و تعبیرات دور از ذهن و دانش امروزی دارند. اما کم نیستند آثاری که خواندن و فهم‌شان نه‌تنها بی‌هیچ اشکالی میسر است، بلکه هنوز هم سرشار از حس و زیبایی‌اند و دل خواننده را به لرزه می‌افکنند. در طول این هزار و صد سال، هزارها شاعر در این منطقه‌ی جغرافیایی زیسته‌اند و به این زبان شعر سروده‌اند. بسیاری از آثار آنان امروزه به صورت کتاب چاپ شده است و بسیاری دیگر هنوز به صورت نسخه‌های خطی در کتابخانه‌های گوشه و کنار جهان پراکنده‌اند.

نویسنده در ادامه به ضرورت تدوین چنین گزیده‌شعرهایی اشاره کرده و ادامه داده است؛

عمر یک انسان عادی، ‌به خصوص نوجوان امروزی، کافی برای خواندن و شناختن همه‌ی این آثار نیست. ضرورتی نیز در این کار نیست، چرا که همه‌ی این آثار ارزش خواندن و به چاپ رسیدن را ندارند، اما بسیاری از آثار به دلیل استواری فکر و والایی احساس، امروزه روز هم قابل ارزش‌اند و خواندن آن‌ها نه‌تنها لذت‌بخش است، ضروری نیز هست و از همین روست که از دیرباز مجموعه‌های مختلفی از آثار منتخب گذشتگان تهیه شده است و می‌شود. مجموعه‌ی ما هم یکی از این مجموعه‌هاست با این تفاوت که در آن نه ذوق و سلیقه و انتخاب یک نفر، بل چهار نفر دخالت داشته است که از این میان سه تن، خود شاعرند.

رودکی، شهید بلخی، کسائی مروزی، رابعه قزداری، فردوسی، ابوسعید ابوالخیر از قرن چهارم؛ فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، ناصر خسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، ازرقی هروی، خیام، سنایی، قوامی رازی و باباطاهر عریان از قرن پنجم؛ انوری، جمال‌الدین اصفهانی، ظهیر فاریابی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری و عبدالواسع جَبَلی از قرن ششم؛ مولوی بلخی، سعدی شیرازی، بابا افضل کاشانی، عراقی و اوحدی مراغه‌ای از قرن هفتم؛ حافظ شیرازی، خواجوی کرمانی، عبید زاکانی و ابن‌یمین فریومدی از قرن هشتم؛ جامی و بابافغانی شیرازی از قرن نهم؛ وحشی بافقی، محتشم کاشانی و عرفی شیرازی از قرن دهم؛ طالب آملی، کلیم کاشانی و صائب تبریزی از قرن یازدهم؛ حزین لاهیجی و هاتف اصفهانی از قرن دوازدهم؛ قاآنی شیرازی، فروغی بسطامی و یغمای جندقی از قرن سیزدهم؛ و ایرج میرزا، عارف قزوینی، فرخی یزدی، پروین اعتصامی، محمدتقی بهار، دهخدا، نیما یوشیج و شهریار از قرن چهاردم شاعرانی هستند که در این کتاب به کودکان و نوجوانان معرفی شده و درباره هرکدام از آنها توضیحاتی مختصر ارائه شده است.

کتاب «هزار سال شعر فارسی»‌ در ۴۰۷ صفحه و با قیمت ۲۵۰ هزار تومان برای رده سنی مثبت ۱۵ سال منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

مجموعه‌غزل «لوحه‌های اشکانی»‌ منتشر شد


به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه‌غزل «لوحه‌های اشکانی»‌ سروده حمید حسینیان به تازگی توسط نشر ایهام منتشر شد و راهی بازار نشر شده است.

این کتاب با قیمت ۱۰۶ هزار تومان و در ۷۶ صفحه منتشر شده است.

غزلی از این کتاب را می‌خوانیم؛

*

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

ردّ خون تازه را بگیر، وارد سجل که می‌شوی

می‌رسی به نام مادرش _این بلوطِ ارّه در گلو!

این که مرده زیرِ پوستش، نازِ دختران پهلوی_

از پدر بگو که سنگ سنگ، در هجوم خود به خاک ریخت

نور را عمیق‌تر بپاش، در شیار شب که می‌روی-

می‌رسی به خلسه‌ای مدام، حسرت جهاز و بختِ رام

روی سفره‌ای کبود و خشک، ماه را به گریه می‌جوی

زندگی پیاده می‌شود، کی؟ کجا؟ چه فرق می‌کند؟

در مسیر باشت تا چرام ، یا مسیر شوش_مولوی

کوپه‌ای گریست روی ریل، پرت شد در انزوای خود

در روایتی که آخرش، نیست ریزعلی خواجوی…

روی پل دو بال کوچک است، گریه‌های یک عروسک است

از جسد که دور می‌شوی، با چراغ قوه‌ای قوی…



منیع: خبرگزاری مهر

دیجی‌کالا و سود سرشاری که روانه جیب کتاب‌سازان می‌کند


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ همزمان با برگزاری سی‌و‌ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران،‌ پلتفرم‌هایی مانند دیجی‌کالا و … نیز اقدام به برگزاری نماشگاه کتاب با تخفیف‌های 60 درصد کردند،‌ این اتفاق که اولین در نوع خود به شمار نمی‌رود، برای چندین سال متولی ادامه داشته و بارها انتقاد اهالی فرهنگ را به خود معطوف کرده است.

نمایشگاه کتاب دیجی‌کالا هر ساله دقیقا همزمان با نمایشگاه کتاب تهران به مدت 10 تا 12 روز برگزار می‌شود و تخفیف‌های غیر متعارف 50 تا 80 درصدی را بر کتاب‌ها اعمال می‌کند‌، اما مگر ناشری که خود در نمایشگاه کتاب تهران نهایت بتواند کتابش را با تخفیف 20 تا 25 درصدی عرضه کند،‌ می‌تواند همان کتاب را در دیجی کالا با تخفیف 60 درصد به فروش برساند؟

پاسخ منفی است،‌ چرا که در کنار عرضه کتاب‌های ناشران با درصد تخفیف‌های 10 تا 20 درصد،‌ عمده فروش کتاب‌های با درصد تخفیف بالا در دیجی‌کالا و پلتفرم‌های دیگر متعلق به ناشران پخته‌خوار است،‌ همان‌هایی که چند سالی است،‌ از دسترنج ناشران دیگر تغذیه می‌کنند و پروفروش‌های بازار را با اندکی تغییر در مقدمه و موخره با نام مترجمان خیالی و جعلی به فروش می‌رسانند،‌ همان ناشرانی که قرار بود دیگر در نمایشگاه کتاب تهران راه پیدا نکنند،‌ اما امسال حضور چشمگیری در نمایشگاه کتاب تهران داشتند.

همان‌هایی که یک تیم منحصر به فرد شبکه‌ای برای خود دست و پا کرده‌اند و مویرگی در جان نشر ریشه دوانده‌اند‌، همان‌هایی که تحت مدیریت ع. الف فعالیت می‌کنند و عمدتا کتاب‌هایشان یا به نام افراد خانواده و یا مترجمانی خیالی اسم‌گذاری می‌شود.

سال گذشته مدیران اداره کتاب وزارت ارشاد داستان جالبی را از گروهی کار کردن ناشران پخته‌خوار مطرح می‌کردند،‌ مترجمانی که همگی توسط یک خانم هدایت شده و کتاب‌ها را ترجمه می‌کردند،‌ جالب اینکه بالغ بر 20 کتاب از پرفروش‌های بازار بنام پسر 24 ساله این خانم به ثبت رسیده بود.

حالا این ناشران علاوه بر اینکه بازار نمایشگاه کتاب تهران را در دست داشتند،‌ در نمایشگاه‌های دیجی‌کالا و … نیز فروش بالایی را تجربه کرده‌اند. برای بررسی این نکته کافی است سری به سایت دیجی‌کالا بزنید و در فهرست پرفروشترین‌های 6 روز گذشته کتاب در این سایت،‌ به بررسی آثار بپردازید.

  نمایشگاه کتاب دیجی‌کالا از 18 اردیبهشت تا 31 خرداد ادامه داشته است‌، بنابراین با انتخاب پرفروش‌های 6 روز اخیر می‌توانید عمده پرفروش‌های روزهای پایانی نمایشگاه کتاب دیجی کالا را نیز مشاهده کنید،‌ نتیجه جست و جوی پرفروش‌ها نشان می‌دهد که 10 رکورد اول جست‌و‌جو متعلق به دو یا 3 ناشر کپی‌کار یا پخته‌خوار است،‌ آن‌هم کتاب‌های پرفروش بازار که برای نخستین بار توسط ناشران دیگری منتشر شده‌اند،‌ کتاب‌هایی مثل کتابخانه نیمه شب‌، معجزه شکرگذاری‌، انسان در جست وجوی معنا و …

قصه انتقاد ناشران و اهالی قلم به پلتفرم‌هایی مانند دیجی‌کالا سر دراز دارد و از نیمه دوم دهه 90 این انتقاد همواره وجود داشته و حتی پای نهادهای صنفی و وزارت ارشاد نیز به میان آمده است،‌ اما شکایت‌ها و مذاکرات و گفت‌وگوها با دیجی‌کالا راه به جایی نبرده است.

انتظار اهالی نشر این بوده که اگر پلتفرم‌ها قصد دارند به عنوان یک شبکه فروش مجازی خدمتی به نشر و اهالی آن داشته باشند،‌ از تخفیف متعارف کتاب استفاده کنند تا حیات ناشران و کتابفروشانی که صادقانه و سالم در این صنف پرچالش روزگار می‌گذرانند،‌ به خطر نیافتد،‌ چرا که فروش با تخفیف‌های40 تا 80 درصد هیچ امکان و توجیهی برای ناشر و فعال اصلی بازار نشر ندارد.

اما بررسی در پلتفرم دیجی‌کالا نشان می‌دهد که پرفروش‌ترین کتاب این پلتفرم در 6 روز اخیر «کتابخانه نیمه شب» با ترجمه «ز. ق» معرفی شده است، مترجمی که تنها کتاب‌‌هایی محدود را برای همین انتشارات منتشر کرده است؛ بررسی کتاب‌های این انتشارات نشان می‌دهد که عمده کتاب‌های ناشر از پرفروش‌های بازار کپی شده‌اند. برای این کتاب 5 هزار و 917 خریدار ثبت شده است،‌ کتابی که قیمت اصلی آن 358 هزار تومان ثبت شده اما با تخفیف 80 هزار تومان 64 هزار و 900 تومان عرضه شده است.

این در حالی است که نسخه اصلی این کتاب که توسط انتشارات کوله پشتی منتشر شده است‌، با قیمت 289 هزار تومان عرضه می‌شود.

دومین کتاب پرفروش دیجی‌کالا در 6 روز اخیر نیز «انسان در جست‌وجوی معنا» اثر ویکتور فرانکل بوده است که توسط یکی دیگر از ناشران پخته‌خوار و توسط مترجمی عرضه شده است که تنها چند کتاب از او در همین انتشارات چاپ و به بازار عرضه شده و این کتاب‌ها نیز همگی از پرفروش‌های ناشران دیگر بوده است.

اگرچه امروز دیجی‌کالا برای نمایشگاهی که حالا یازده دوره خود را برگزار کرده،‌ تبلیغات قابل توجهی می‌کند،‌ تبلیغاتی که پایشان به خبرگزاری تخصصی کتاب از زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز رسیده است، اما انتظار می‌رود،‌ نهادهای صنفی نشر و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیگیری موضوع و رایزنی با نهادهای ذیربط در محدود کردن نمایشگاه‌های همواره تخفیف که عمدتا تخفیف‌های غیرمتعارف را برای کتاب عرضه می‌کنند،‌ کوتاه ننشینند.

هومان حسن‌پور رئیس پیشین اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران،‌ پیش از این درباره عرضه با تخفیف کتاب در پلتفرم‌ها گفته بود:‌ انتقاد ما تنها متوجه پلتفرم‌ها به شکل خاص نیست،‌ بلکه ما به گستره فضای مجازی و گستره سطح شهر انتقاد داریم،‌ هر بازاری در این زمینه چه در فضای مجازی و چه سطح شهر فضایی اقتصادی دارد که افراد بسیاری از آن ارتزاق می‌کنند و ضربه‌های اقتصادی این اتزاق ناصحیح زمانی مشخص می‌شود که ما با روند رو به کاهش تولیدات جدید در عرصه نشر مواجه هستیم‌، تولیداتی که به معنا و مفهموم استاندارد خلق شده باشند و گرنه کتاب‌سازی‌ها که رو به رشدند.

حسن‌پور با اشاره به فروش کتاب با تخفیف‌های عجیب و غریب در سال‌های اخیر که دامنه آن نیز رو به رشد بوده است،‌ می‌افزاید: وقتی یک مشتری کتاب را با 50 درصد تخفیف می‌خرد، پیش خود می‌‌گوید،‌ عجب  پس کتابفروش می‌توانسته به من اینقدر تخفیف بدهد ‌و نداده است، البته مخاطب حرفه‌ای ما شاید این برداشت را نکند ولی مشکل ما این است که مخاطبان جدید که همه حرفه‌ای نیستند.کسی که کتاب ناشر دیگری را کپی می‌کند و بدون زحمت و هزینه با اسم دیگری منتشر می‌کند، چون هزینه نکرده است با تخفیف‌های بالا می‌فروشد، در حالیکه ناشر اصلی که هزینه‌هایی برای انتشار کتاب داده است،‌ کتابش نمی‌فروشد. در حوزه کتاب کارها باید تخصصی باشد، چرا داروخانه بصورت مجازی دارو نمی‌فروشد؟ چون فروش دارو یک کار تخصصی است. فروش کتاب هم برخلاف باور عموم یک کار تخصصی است.

از سوی دیگر این انتظار وجود دارد که وزارت ارشاد و خانه کتاب در برابر کتاب‌سازان یا پخته‌خواران از رویکرد منفعلانه فعلی خود کناره گیری کرده و برخوردهای جدی که در سال گذشته رفته رفته و پس از پیگیری‌های فراوان اهالی رسانه از مدیران سابق وزارت ارشاد رنگی از اجرا به خود گرفته بود،‌ را ادامه دهند. برخورد با کتاب‌سازان تنها با فرهنگ‌سازی که در آن هم بسیار عقب هستیم،‌ امکان پذیر نیست،‌ بلکه به صورت قانونی نیز باید اقدام به محدود کردن فعالیت آن‌ها کرد.

رایزنی تازه و مذاکره با پلتفرم‌ها می‌تواند آغازی برای دولت جدید در این راه باشد،‌ اگر عزمی وجود داشته باشد.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

شعر نوجوان از حرف‌های مفهومی دور شده است


به گزارش خبرنگار مهر، میزگرد تخصصی شعر کودک و نوجوان با موضوع «محتوا در شعر نوجوان»‌، شامگاه سه شنبه ۲۱ اسفند با حضور شاعران کودک و نوجوان در سالن صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.

ناصر کشاورز، غلامرضا بکتاش، مریم زندی، طاهره شهابی، اکرم سادات هاشمی‌پور، حامد محقق و سورنا جوکار از شاعرانی بودند که در این برنامه حضور داشته و به سخنرانی و هم‌فکری درباره موضوع جلسه پرداختند.

در ابتدای نشست سورنا جوکار شاعر و دبیر این میزگرد گفت: اگر مخاطب با ادبیات کودک و نوجوان آشنا شود، در بزرگسالی کتابخوان حرفه‌ای و بهتری خواهد بود. مثل ورزشکاری که توسط یک مربی استعدایاب کشف می‌شود و این مربی سازنده او را به یک ورزشکار حرفه‌ای تبدیل می‌کند و به مربی‌های حرفه‌ای‌تر می‌سپارد. تصور من هم از ادبیات کودک و نوجوان چنین چیزی است که البته این روزها در ادبیات ما رقم نمی‌خورد.

جوکار افزود: ما از ادبیات کودک و نوجوان استفاده ابزاری و منحصر به سرگرمی داریم. در صورتی این حوزه یک وظیفه دیگر هم دارد و آن آموزش تاریخ و فرهنگ و زبان فارسی و صدها خرده فرهنگ دیگر است. بی توجهی به همین نکته باعث شده تولیدات ما در ادبیات کودک و نوجوان بازاری شوند.

حوزه هنری برای شعر کودک نوجوان برنامه‌های بیشتر و مبنایی‌تری خواهد داشت

این شاعر درباره برنامه‌های مرکز آفرینش‌های حوزه هنری برای شعر کودک و نوجوان گفت: ادعا ندارم که قرار است در این حوزه معجزه رقم بزنیم اما دفتر آفرینش‌ها سعی می‌کند با کمک و همراهی شما یک کار مختصری انجام بدهیم، با هم درباره مسائل این حوزه صحبت کنیم و ببینیم در این مسیر طی شده چه کرده‌ایم و کجا را درست و کجا را اشتباه آمده‌ایم. با همین هدف برای سال آینده برنامه‌های بیشتر و مبنایی‌تری خواهیم داشت. در قدم اول قرار است برای پژوهش و تحقیق و بررسی در ادبیات کودک و نوجوان یک منبع و بانک اطلاعاتی خوب و قابل توجه آماده کنیم که این کار نیاز به تشکیل کارگروهی جدی دارد. مقالات پژوهشی در حوزه کودک و نوجوان به مفالات غربی ارجاع داده‌اند و ما هیچ منبع داخلی برای نقد و بررسی و شناخت ادبیات کودک و نوجوان نداریم. اگر امروز می‌خواهیم شاعر و نویسنده‌ای را نقد کنیم، نیاز به منابع داخلی داریم و من امیدوارم در سال آینده بتوانیم این کار را شروع کنیم.

وی خطاب به شاعران کودک و نوجوان که در جلسه بودند درباره موضوع این نشست گفت: موضوع جلسه امروز محتوای شعر نوجوان است. نیاز مخاطب نوجوان چیست؟ آیا شعر ما پاسخگوی نیاز اوست؟ تولیدات ما به درد او خورده است یا اینکه این تولیدات تنها ذهنیات و تصورات خود ما بوده است؟ آیا این کارها نتایجی هم داشته است و ما را به سمت چیزی که انتظار داشتیم برده است یا نه؟ ممنون می‌شوم اساتید و شاعران گرامی در این حوزه نکات‌شان را بیان کنند.

ناصر کشاورز شاعر پیشکسوت شعر کودک و نوجوان در پاسخ به پرسش‌های جوکار گفت: من بیشتر در شعر خردسال و کودک فعال هستم و حتی در شعر کودک و خردسال هم بعد از این‌همه سال ادعایی ندارم که بگویم باید چه کنیم. برعکس، بعضی دوستان که بعد از چاپ دو تا کتاب درباره همه چیز حکم صادر می‌کنند، من فکر می‌کنم باید با تأمل بیشتری حرف زد. چرا که اگر امروز نظریه‌ای بدهم، باید در روزهای آتی خودم را محدود به همین نظریه کنم. من مباحث نظری‌ام را نوشته‌ام و به صورت مکتوب برای خودم نگه داشته‌ام. فکر می‌کنم اینها باید زمانی چاپ شوند که ما نباشیم و دوستان ایرادگیر نتوانند به ما ایراد بگیرند. من ترجیح می‌دهم کمتر بگویم، ولی چون مجلس دوستانه است نکاتی را بیان می‌کنم. ضمن اینکه این صحبت‌ها برای دستیابی به سوالات بیشتر است، نه پاسخ‌های بیشتر.

وی افزود: شعر نوجوان از سالیان پیش مشکل دچار مشکل بود. همیشه مانده بودیم که چگونه برای نوجوان‌ها کتاب مناسب تولید کنیم. ضمن اینکه من فکر می‌کنم یک دوره خردسالی و کودکی داریم و بعدش دوره بزرگسالی است. یعنی نوجوانی آغاز بزرگسالی است. اغلب دیده‌ایم که نوجوان‌ها ادبیات بزرگسالان را دنبال می‌کنند. در کتابخانه هم کتاب‌های قطورتر و بزرگ‌تر را پیدا می‌کنند و فکر می‌کنند خیلی بزرگ شده‌اند. سنی است که دوست دارند بزرگ‌تر باشند. این یکی از پیچیدگی‌های دوره نوجوانی است.

نوجوان‌ها از کتابی که شمایل کتاب کودک دارد پرهیز می‌کنند

این شاعر کودک و نوجوان کتاب‌سازی شعر نوجوان را نیازمند تغییر دانست و گفت: نوجوان‌ها به خاطر همین روحیه‌ای که برای زودتر بزرگ شدن دارند،‌ معمولا از کتاب‌هایی که شکل و شمایل کتاب کودک دارد پرهیر می‌کنند؛ به خصوص کتاب‌هایی که تصویر داشته باشد. کودکان با تصویر ارتباط بهتری دارند ولی نوجوان فکر می‌کند من دیگر بچه نیستم و نباید چنین کتابی را به دست بگیرم. به خاطر همین است که ما کتاب‌های نوجوان‌مان اقبال خوبی نداشت، چون فکر می‌کرد بزرگ‌تر شده است و باید کتاب‌های بزرگسال را بخواند. این یک مساله مهم است.

شعر نوجوان از حرف‌های مفهومی دور شده است

کشاورز ادامه داد: همچنین روند رشدی ما از کودکی تا بزرگسالی، به خصوص در ایران،‌ یک مقدار در هم تنیدگی عجیبی دارد. یک وقت می‌بینیم یک بچه هفت هشت ساله حرفی می‌زند که یک آدم چهل ساله غربی می‌گوید؛ این‌قدر آگاه است و جلو است. یک وقت‌هایی هم می‌بینید که خیلی عقب است؛ یعنی کودکی نکرده است و به خاطر همین دچار آسیب‌های روحی و روانی شده است. به خاطر مسائل اقتصادی و اجتماعی که روز به روز بیشتر می‌شود،‌ کودکان ما در بستر درستی قرار نمی‌گیرند. گاهی وقت‌ها می‌بینیم که بچه باید نقش مادر و پدر را بازی کند. این هم به آن درهم‌تنیدگی سنی که گفتم بیشتر دامن می‌زند. گاهی وقتها مسئولیت‌ها در یک خانواده پرجمعیت، بر دوش نوجوان خواهد افتاد. این در هم‌تنیدگی‌ها و پیچیدگی‌ها روند رشدی که ما انتظار داریم را به‌هم ریخته و آن‌طور که باید انجام نمی‌شود. این هم از یک طرف کار را دچار مشکل می‌کند.

نوجوان‌ها به خاطر همین روحیه‌ای که برای زودتر بزرگ شدن دارند،‌ معمولا از کتاب‌هایی که شکل و شمایل کتاب کودک دارد پرهیر می‌کنند؛ به خصوص کتاب‌هایی که تصویر داشته باشد.

وی افزود: با تغییر و تحولاتی که در سال‌های اخیر و در عصر ارتباطات و اطلاعات اتفاق افتاده و فضای مجازی گسترش پیدا کرده، هجمه‌ی زیادی از طرف غرب به کودکان و نوجوان‌های ما وارد می‌شود. در اثر همین هجمه‌ها نوجوانان ما الان حالت حیرانی دارند و نمی‌دانند درست و غلط را چطور تشخیص بدهند. در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که فرهنگ و هویت و ارزش‌های خاص خودش را دارد ولی از بیرون فرهنگی به آنها هجوم آورده که در تضاد با این فرهنگ بومی و ملی است. عصر ارتباطات و اطلاعات باعث شده هم چیز به هم بریزد. از طرفی جذابیت‌هایی که آن طرف ایجاد می‌کند، می‌تواند کودکان و نوجوانان ما را فریب بدهد و به سمت خودش جذب کند. ما باید از خودمان سوال کنیم باید چه جاذبه‌هایی ایجاد کنیم که آن طرف را دور کند؟ چه محصولی تولید کنیم که آن را بپذیرد و محصول خارجی را رد کند؟

کشاورز با بیان اینکه ما در حوزه ایجاد جذابیت‌های فرهنگی و ادبی و هنری برای نوجوان‌ها کمکاری کرده‌ایم،‌ گفت: چرا دچار این مشکل شده‌ایم؟ چون دچار دست‌اندازهای گزینشی می‌شویم و حرکات معکوس انجام می‌دهیم. حرکات معکوس یعنی چی؟ یعنی سازمان‌ها و ارگان‌ها و مدیران و… که ثروت و قدرت و نشر و… دست آنهاست، نویسنده‌ها را به سمت خودشان جذب می‌کنند و فکر خودشان را به نویسنده‌ها القا می‌کنند. اگر می‌خواهیم جامعه پویا باشد و حرکت کند، باید اندیشه از اندیشه‌ورزان بگیریم و تبدیل به اثر ادبی کنیم نه اینکه از مدیران بگیریم. مدیر باید در جایگاه مدیریت‌اش بنشیند و بگذارد نویسنده اندیشه تولید کند. چون نویسنده است که فکر می‌کند و برای موضوع چاره‌اندیشی می‌کند و با سوژه ارتباط دارد و می‌تواند درباره آن تأمل کند. او مثل بچه‌ها زندگی کرده و با آنها هم‌بازی شده است. این درک و فهم از دوره کودکی و نوجوانی سال‌ها تجربه می‌خواهد و یک مدیر نمی‌تواند این کار را انجام دهد.

اینکه شعر نوجوان خوانده نمی‌شود درست نیست

در ادامه این میزگرد مریم زندی درباره ورودش به شعر کودک و نوجوان گفت: فکر می‌کنم در این باره استثنا بودم، چون از کودکی شعر کودک و نوجوان نوشتم. ابتدا با شعر بزرگسال شروع کردم ولی چون در دوازده سیزده سالگی کانون می‌رفتم و آقای بکتاش مربی من بودند، فهمیدم شعر نوجوان چیست و از همان‌جا شروع کردم به نوشتن شعر کودک و نوجوان. کمی بزرگ‌تر که شدم، دیدم کودکی و نوجوانی همچنان همراه من است. حس نوجوانی و کودکی همراهم بود و فکر می‌کردم می‌توانم با نوجوان‌های امروز همزادپنداری کنم.

زندی ادامه داد: مخاطب‌شناسی یکی از موضوعات در ادبیات کودک و نوجوان است. فکر می‌کنم شناخت مخاطب برای هر شاعر کودک و نوجوانی این است که اقتضائتش چیست؟ در چه محیطی تربیت شده و کلاس چندم است؟ دایره لغاتش چیست؟ فرهنگ و بوم و اقلیمش چیست؟ حتی روان‌شناسی و جامعه‌شناسی آن کودک چیست؟ این‌ها نکات مهمی است که آموختنی است. شعر جوششی است و باید قریحه و استعداد آن را داشته باشی ولی بعضی چیزها آموختنی است؛ مثل اینکه مخاطب را بشناسیم. البته در این زمانه که همه چیز با سرعت نور عوض می‌شود، خیلی سخت است که منِ دهه شصتی خودم را جای نوجوان دهه هشتادی و دهه نودی بگذارم و او را بفهمم. می‌توانم با دیدن علائق و سلایق آنها و با مطالعه ادبیات کودک و نوجوان به این نسل نزدیک شوم، ولی یک وقت‌هایی بهترین راه حل گفتگو است. بعضی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم دنیای آنها از ما خیلی دور است ولی وقتی صحبت می‌کنیم، می‌بینیم خیلی هم دور نیست و شاید یک نسخه به‌روز شده از ما هستند.

شعر نوجوان از حرف‌های مفهومی دور شده است

این شاعر قهر نوجوان‌ها با شعر نوجوان را رد کرد و گفت: ما اشتباهی می‌کنیم و می‌گوییم مخاطب ما کتاب نوجوان دوست ندارد و نمی‌خواند. مگر چند تا نوجوان به گالری می‌روند؟ چند تا نوجوان ورزش می‌کنند؟ وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم یک دسته فیلم‌باز هستند، یک دسته فوتبال بازی می‌کنند و یک دسته هم کتاب می‌خوانند. ما وظیفه داریم برای همه نوجوان‌ها بنویسیم ولی نباید انتظار داشته باشیم که همه آنها آثار ما را بخوانند. مگر همه بزرگسالان به شعر و ادبیات علاقه دارند؟ در نوجوانان هم همین‌طور است. به نظرم باید مخاطب را به خوبی بشناسیم و بدانیم که دسته‌ای از نوجوان‌ها شعر می‌خوانند و دسته‌ای از آنها هم به چیزهای دیگری مشغول هستند. هدف اصلی ما همان کسانی هستند که شعر می‌خوانند.

در شعر نوجوان بیش از اندازه به طبیعت پرداخته‌ایم

زندی برچسب زدن روی شعر نوجوان را یکی از دلایل کم‌رونق شدن آن معرفی کرد و گفت: همین برچسب زدن روی شعر نوجوان و تکرار این که نوجوان‌ها شعر نوجوان نمی‌خوانند، باعث شده که این حرف دهان به دهان بچرخد و استقبال ناشران از شعر نوجوان کمتر شود و مدیران آن را جدی نگیرند و برای آن هزینه نکنند.

ما وظیفه داریم برای همه نوجوان‌ها بنویسیم ولی نباید انتظار داشته باشیم که همه آنها آثار ما را بخوانند. مگر همه بزرگسالان به شعر و ادبیات علاقه دارند؟ در نوجوانان هم همین‌طور است. به نظرم باید مخاطب را به خوبی بشناسیم و بدانیم که دسته‌ای از نوجوان‌ها شعر می‌خوانند و دسته‌ای از آنها هم به چیزهای دیگری مشغول هستند.

وی افزود: باید بدانیم نوجوان ۱۲ ساله با ۱۵ ساله چه فرقی می‌کند؟ احساسات و عواطف آنها فرق دارند. یک زمانی حرف زدن درباره عشق برای نوجوان‌ها تابو بود اما حالا کتاب‌های عاشقانه برای نوجوان‌ها کار می‌کنیم. البته هنوز هم انتشاراتی‌ها با وسواس راجع به عشق نوجوان کار می‌کنند. ولی من فکر می‌کنم یکی از موضوعات نوجوان، عشق محجوب است. چند وقت پیش یکی از دوستان ما یک مجموعه‌شعر نوجوان فرستاد و گفته بود «رفتی و پشت سرت در رو بستم و من منتظرم برگردی». گفتم این عشقِ بزرگسال است. در عشق نوجوان «در رو بستم و منتظرم برگردی» وجود ندارد. شاید جامعه ما دچار مشکلاتی شده و نسل جدید با معضلاتی روبرو هستند، ولی عشق نوجوان یک عشق نجیبانه است. عشق و عاطفه و احساس یکی از نیازهای نوجوان است که باید توسط شاعران نوجوان جدی گرفته شود. آقای حسین تولایی تحقیقی انجام داده بودند که نشان می‌داد گزینه اول علاقه‌مندی نوجوان‌ها نوشتن درباره احساسات‌شان و عشق است.

وی افزود: ما خیلی وقت ها نوجوان را دست کم می‌گیریم. این روزها دیگر دغدغه نوجوان طبیعت نیست، بلکه تنهایی و مسائل دیگری است که با آن دست به گریبان است. در عین اینکه قدش بلند شده بزرگ‌ترها او را بین خودشان راه نمی‌دهند. همچنان دوست دارند در جمع دوستان کودکی‌شان باشند ولی چون قدشان بزرگ شده خجالت می‌کشند. اگر قرار است درباره طبیعت بنویسیم، طبیعت باید لایه‌ی رویی باشد و زیر آن حرف دیگری بزنیم. خیلی وقت‌ها شعرهای نوجوان درباره طبیعت است و هیچ حرف دیگر و هیچ زیرلایه‌ی‌ دیگری ندارند که بگوییم دردی از نوجوان ما را دوا می‌کند.

ناشران نباید به شاعران بگویند چه چیزی بنویسید

در ادامه میزگرد ناصر کشاورز در پاسخ به پرسش سورنا جوکار درباره تعامل بین شاعر و ناشر در حوزه شعر کودک و نوجوان گفت: برای ادامه کار با همین ناشری که «می می نی»‌ را چاپ کرد یا ناشرانی که کتاب‌های پرفروش من را منتشر می‌کردند، با آنها شرط می‌گذاشتم. چون می‌دیدم من را به سمتی می‌برند که خودشان می‌خواهند و برای اینکه ذهن من را قبضه نکنند، برای آنها شرط می‌گذاشتم و می‌گفتم این کار سفارشی را برایت می‌نویسم ولی در ازای آن سالی دو یا سه تا کتاب از آن نوع که من می‌خواهم باید چاپ کنید. آنها هم قبول می‌کردند؛ البته بعضی از آنها جا می‌زدند و به قول‌شان عمل نمی‌کردند، ولی من شرط می‌گذاشتم و تا جای ممکن سعی می‌کردم کتاب‌هایی را که خودم دوست دارم هم چاپ کنم و طوری نشود که فقط بر اساس بازار و نیاز ناشر بنویسم. من معتقدم ناشر نباید به شاعر دیکته کند که چه چیزی بنویسد.

وی درباره عدم استقبال مردم و خانواده‌ها از کتاب‌هایی که در جشنواره‌ها برگزیده می‌شوند، گفت: کتاب‌هایی که من می‌نویسم و دوستان به آن جایزه می‌دهند، هیچ‌وقت این کتاب‌ها و جایزه‌ها جزو پرفروش‌ترین کتاب‌ها نبوده است. باید ببینیم دلیل آن چیست؟ آیا مردم به این جشنواره‌ها اعتماد ندارند یا دلیل دیگری دارد؟ مثل این است که یک عده دور هم جمع شده‌ایم و خودمان می‌گوییم و خودمان می‌خندیم و به خودمان جایزه می‌دهیم، ولی مردم این کارها را نمی‌خوانند و نمی‌خرند. همین مسأله تیغ ناشران را روی ما برّنده‌تر می‌کند و باعث می‌شود شاعران کارهایی را بنویسند که دلخواه خودشان نیست.

در ادامه سورنا جوکار با اشاره به صحبت‌های مریم زندی چند سوال مطرح کرد: آیا باید برای مخاطب گفت یا به جای مخاطب؟ آیا ما باید به عنوان بزرگتر و دانای کل و سیاست‌گذار تصمیم بگیرم که نوجوان چه چیزی بخواند؟ یا اینکه من باید دوران نوجوانی خودم را به یاد بیاورم و آن را تکرار کنم؟ اصلا ما و نسل حاضر می‌توانیم با هم اشتراکی داشته باشیم یا هر نسلی اقتضائات خودش را دارد؟

شعر نوجوان از حرف‌های مفهومی دور شده است

غلامرضا بکتاش با توجه به این سوالات گفت: به یک شاعری گفتند چرا شعری نمی‌گویید که ما بفهمیم؟ آن شاعر جواب می‌دهد چرا شما شعری که ما می‌گوییم نمی‌فهمید؟ این یک مسأله است. مسأله دوم این است که عصر حاضر، عصر هزینه-فایده است. بنابراین ناشرها این امتیازی را که با شعر امثال ما به دست آورده‌اند، خودمان به آنها داده‌ایم و اجازه داده‌ایم با ما هر طوری که می‌خواهند رفتار کنند.

شعر نوجوان باید به سمت حرف‌های مفهومی و جدی برود

بکتاش درباره دایره مخاطبان شعر نوجوان گفت: بعضی دوستان هم گفتند؛ خیلی از نوجوان‌ها همین حالا که ما اینجا جلسه داریم و راجع به شعر نوجوان صحبت می‌کنیم، در سالن‌های ورزشی هستند. آنها مخاطبان ما نیستند. چرا وقتی اسم نوجوان می‌آید، انتظار داریم همه نوجوان‌ها باید شعر ما را بخوانند؟ این انتظار به‌جایی نیست. ضمن اینکه آیا شاعر نوجوان امروز آنقدر نوگرا بوده و حرف‌های تازه زده که چهار تا نوجوان را جذب شعر نوجوان کند؟ من می‌گویم نه، این کار را نکرده است. جایی که من دنبال مقصر می‌گردم و خودم را هم مقصر می‌دانم، همین‌جاست که ما تکرار مکررات بوده‌ایم و به جای ادبیات، بلغور تحویل مخاطبی دادیم که کتاب می‌خواند و شعر دوست دارد.

ما در شعر نوجوان چسبیده‌ایم به توصیف و دست از توصیف طبیعت برنمی‌داریم. همان‌طور که پلنگ صورتی و تام و جری دیگر در انیمیشن ما جایی ندارد و انیمیشن‌ها هم به سمت انیمیشن‌های مفهومی پیش می‌روند، شعر نوجوان هم باید به سمت مفهومی شدن حرکت کند.

بکتاش افزود: پس ما موفق نبوده‌ایم. آن قسمت‌هایی که نوپردازی شده و حرف تازه بیان شده، در همان اضافات شعر دیگران خنثی شده و اصلا نگذاشته‌اند که این حرف شنیده شود و در نطفه خفه شده است. خانم زندی به دنیای نوجوان‌ها اشاره کردند و گفتند از دنیای نوجوان‌ها از دنیای ما دور است. به نظر من دنیای ما از دنیای نوجوان‌ها دور است. ما نتوانستیم به نوجوان امروز، خاص آن نوجوانی که به ادبیات علاقه دارد، نزدیک شویم و شعرمان را به دست او برسانیم. ضمن اینکه من وقتی از شعر نوجوان حرف می‌زنم، خیلی از نوجوان‌ها مخاطب من نیستند. ما برای خیلی از نوجوان ها شعر نمی‌نویسیم. ما برای یک عده کمی که شعر را می‌فهمند شعر می‌نویسیم. بنابراین نباید توقع داشت که همه نوجوان‌ها مخاطب شعر ما باشند. کتاب‌های ما را بخوانند.

وی پرداختن بیش از اندازه به توصیف در شعر نوجوان را یکی از آسیب‌های شعر نوجوان دانست و گفت: در اندیشه شعر نوجوان کوتاهی شده است. وقتی می‌خواهیم درباره یک ابر صحبت کنیم و شما دست از توصیف برنمی‌داری، نمی‌توانی اندیشه منتفل کنی. ما در شعر نوجوان چسبیده‌ایم به توصیف و دست از توصیف طبیعت برنمی‌داریم. این به درد نوجوان نمی‌خورد. همان‌طور که پلنگ صورتی دیگر در انیمیشن ما جایی ندارد، همان‌طور که تام و جری نداریم، همان‌طور که گربه سگ نداریم، و انیمیشن‌ها هم به سمت انیمیشن‌های مفهومی پیش می‌رود، شعر هم باید به سمت مفهومی شدن حرکت کند. باید حرف تازه در شعرها باشد. من معتقدم شعر نوجوان هم باید پر از اندیشه و مفهوم باشد.

برای درک دغدغه‌های نوجوان‌ها باید نوشته‌های آنها را بخوانیم

در ادامه این میزگرد طاهره شهابی دیگر شاعر کودک و نوجوان درباره نحوه نوشتن شعر نوجوان گفت: یک شعری دارند که در آن یک نوجوان از ایشان درباره لحظه شعر گفتن سوال می‌کند. «لحظه‌ی شعر گفتن، برایم / راستش را بخواهی عجیب است / مثل از شاخه افتادن سیب / ساده و سر به زیر و نجیب است». واقعا من هم نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتد که شعر می‌نویسم. من ممکن است یک فیلم ببینم و تحت تاثیر آن شعر بنویسم. ممکن است من یک موسیقی شنیده باشم یا کتابی را خوانده باشم. همه این‌ها روی من برای نوشتن شعر تاثیر می‌گذارند.

شهابی نوجوان‌ها را از دیگر منابع الهامش برای نوشتن شعر معرفی کرد و گفت: نوجوان‌ها خیلی الهام‌بخش هستند و از این نظر کار کردن در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خیلی به من کمک کرده است. من هنوز هم عاشق دست‌نوشته‌های بچه‌ها هستم. به نظرم این‌ها گنجینه هستند. چندی پیش من داور برنامه «آهنگ بهاران» استان تهران بودم. فکر می‌کنم نزدیک به ۲۰۰ تا دست‌نوشته از بچه‌های کارگاه‌های ادبی بود. بیشتر این نوشته‌ها درباره طبیعت بود. احساسات و عشق در مراحل بعدی قرار می‌گرفت. همان موضوع ازلی و ابدی که همیشه گریبان همه شاعران را گرفته؛ مرگ خیلی پررنگ بود. ناامیدی هم بود، در عین حال امید هم بود. من در این آثار قالب غزل ندیدم؛ حتی در کارهای اعضای ارشد. اگر هم کاری بود، کارهای نیمایی بود. دوبیتی خیلی کم بود؛ شاید یک درصد از آثار. چند تایی هم چهارپاره داشتند.

شعر نوجوان از حرف‌های مفهومی دور شده است

وی با اشاره به آثار ادبی که از نوجوان‌ها داوری کرده بود گفت: خواندن همین شعرها و متن‌ها خیلی الهام‌بخش است برای اینکه بفهمم بچه‌ها چه چیزی را دوست دارند. به همین دلیل نوشته‌های بچه‌ها خیلی به من کمک می‌کند. من سال گذشته حول و هوش چند ماه با بچه‌های معلول ذهنی، کارگاهی به نام نوشتن خلاق داشتم. مهم‌ترین چیزی که در کار آنها بود و واقعا قشنگ بود، دعا بود. مضامین دعا خیلی موضوع پررنگی در نوشته‌های این بچه‌ها بود و نگاه‌شان به دعا خیلی ملموس و قشنگ بود. می‌خواهم بگویم همین هم‌نشینی با بچه‌ها خودش الهام‌بخش است و به ما می‌گوید که برای آنها چه موضوعات و مسائلی مهم هستند. در همین کلاس با معلولان ذهنی من بنا نداشتم کلاس را به سمت دعا ببرم، بلکه خودشان به سمت این موضوع کشیده می‌شدند.

همان‌طور که آقای کشاورز گفتند، در شعر کودک و خردسال کتاب‌ها را پدر و مادرها و مربی‌ها می‌خرند و به کودک می‌دهند یا برایش می‌خوانند. اما در نوجوانی موضوعی به نام کنکور داریم که از راهنمایی وارد زندگی نوجوان‌ها می‌شود و همه زندگی آنها را در بر می‌گیرد. بچه‌ها با همین کنکور بزرگسال می‌شوند و به افق بزرگسالی خیره می‌شوند.

این شاعر دست‌نوشته‌ها و شعرهای نوجوانان را منبع خوبی برای درک دغدغه‌های آنها دانست و گفت: دست‌نوشته‌های بچه‌ها به ما نشان می‌دهد که به چه چیزهایی فکر می‌کنند. مثلا من طبق همین تجربه متوجه شدم که موضوعات طبیعیت، عشق، مرگ، امید و ناامیدی و… از موضوعاتی است که آنها درباره‌اش فکر می‌کنند و می‌نویسند.

کنکور اجازه نمی‌دهد بچه‌ها مطالعه کنند و شعر بخوانند

شهابی کنکور را یکی از موانع برای نزدیکی نوجوان‌ها به شعر و ادبیات دانست و گفت: همان‌طور که آقای کشاورز گفتند، در شعر کودک و خردسال کتاب‌ها را پدر و مادرها و مربی‌ها می‌خرند و به کودک می‌دهند یا برایش می‌خوانند. اما در نوجوانی موضوعی به نام کنکور داریم که از راهنمایی وارد زندگی نوجوان‌ها می‌شود و همه زندگی آنها را در بر می‌گیرد. بچه‌ها با همین کنکور بزرگسال می‌شوند و به افق بزرگسالی خیره می‌شوند. کنکور واقعا نمی‌گذارد نوجوان‌ها کتاب بخوانند و شعر بخوانند. اتفاقات خوبی در شعر نوجوان داریم که خوانده نمی‌شوند. اینجا یک حلقه مفقوده‌ای وجود دارد که باید برای آن فکر کرد. در همین نمایشگاه کتاب نوجوان‌ها برای بعضی از کتاب‌ها صف‌های طولانی می‌بندند. اگر نوجوان‌ها کتاب نمی‌خوانند، پس چرا این صف‌ها هست؟ نوجوان‌ها خیلی به کتاب‌های سهراب سپهری و فروغ علاقه‌مند هستند. پس چرا کتاب‌های شعر نوجوان کمتر مطالعه می‌شود؟ دلیل آن چیست؟

در ادامه حامد محقق شاعر کودک و نوجوان با بیان اینکه منطق بازار درباره فروش کتاب‌های شعر نوجوان درست است، گفت: با این‌همه این منطق در بازار درست است. ما با یک کالای فرهنگی به نام کتاب و شعر و فرهنگ روبرو هستیم. منطق بازار می‌گوید فیلم قیف بیشتر از فیلم آقای مجیدی و بیضایی و… فروش می‌رود. حالا آقای مجیدی و بیضایی را تخطئه کنیم و فیلم قیف بسازیم؟ این منطق بازار است. اگر بخواهیم طبق منطق بازار پیش برویم دمپایی خیلی بیشتر از کفش چرم تبریز فروش می‌شود. آیا باید تولید دمپایی را بیشتر کنیم؟ پفک بیشتر از شیر فروش می‌رود، حالا دولت باید یارانه شیر را حذف کند؟

شعر نوجوان از حرف‌های مفهومی دور شده است

وی افزود: منتها باید دقت کنیم که منطق بازار درباره کالای فرهنگی صدق نمی‌کند. دوستان می‌دانند من نه آدم درکتابی هستم، نه آدم پرفروشی هستم، اما یکی از کتاب‌های من طی ۸ سال ۱۲ هزار و پانصد نسخه چاپ شده است؛ یعنی هر سال بیشتر از هزار نسخه. این کتاب فروش دولتی هم نداشته است. پس وضع فروش کتاب نوجوان خیلی هم خراب نیست. اینکه چرا ناشر چاپ نمی‌کند، باید دلیلش را جای دیگری جستجو کرد. یک نکته مهم که دوستان مطرح کردند؛ ما درباره کدام نوجوان حرف می‌زنیم؟ اینکه می‌گوییم مخاطب نوجوان علاقه‌مندی‌های مختلف دارد، درست است.

نوجوان‌ها شعر دوستانه نیاز دارند، نه شعر عاشقانه

محقق وجود تناقضات در دوره نوجوانی را یکی از ویژگی‌های این دوره معرفی کرد و گفت: یک سری اتفاق‌ها در نوجوانی من و شما وجود داشت که آن موقع متوجهش نبودیم، ولی امروز به نوجوان‌ها می‌گوییم این تناقض‌ها عیب است. اینکه مثلا نوجوان ما از ساسی مانکن خوشش می‌آید و از آن طرف ربنای شجریان را گوش می‌کند و از آن طرف عاشق قرائت منشاوی است، تناقضی است که در ذهن‌مان جمع نمی‌شود. خود من در نوجوانی هم موسیقی پاپ گوش می‌دادم، هم شجریان. این تناقض‌ها در نوجوانی ما هم بوده ولی وقتی به این نسل می‌رسیم می‌گوییم این‌ها آدم‌های عجیب و غریبی هستند.

من فکر می‌کنم دوستانه نوشتن با عاشقانه نوشتن فرق می‌کند. برای نوجوان باید شعر دوستانه نوشت، نه عاشقانه. همین تعبیر باعث می‌شود موضوعاتی را در شعر عاشقانه نوجوان مطرح کنیم که در واقع تجربیات بزرگسالانه است.

سراینده «مثل یک درخت» درباره ویروس بزرگسالی شعر نوجوان گفت: ویروس بزرگسالی شعر نوجوان سابقه قدیمی دارد و امروز هم درگیر آن هستیم. به نظر من این اتفاق حداقل ده سال است که به جان شعر نوجوان افتاده است. یکبار استاد جعفر ابراهیمی می‌گفتند یک مجموعه شعر عاشقانه نوجوان نوشته‌ام و تا به حال کسی این کار را نکرده است. من کاری ندارم که پیش از آقای ابراهیمی کسی این کار را کرده بود یا نه؟ ولی ما از همان زمان تا امروز داریم کار عاشقانه نوجوان چاپ می‌کنیم و باز می‌گوییم چرا به عشق نوجوان پرداخته نمی‌شود؟ اولا شعر عاشقانه نوجوان می‌گوییم و کمبودی وجود ندارد. ولی نوجوان همان‌طور که به عشق نیاز دارد، به راننده تاکسی و غذا و فست فود و دوستی و مدرسه و تنهایی و… هم نیاز دارد. همه اینها چیزهایی است که باید در شعر نوجوان گفته شود ولی گفته نمی‌شود.

وی در تعریف شعر عاشقانه نوجوان گفت: من فکر می‌کنم دوستانه نوشتن با عاشقانه نوشتن فرق می‌کند. برای نوجوان باید شعر دوستانه نوشت، نه عاشقانه. همین تعبیر باعث می‌شود موضوعاتی را در شعر عاشقانه نوجوان مطرح کنیم که در واقع تجربیات بزرگسالانه است. ما تمام تمرکزمان روی چند موضوع خاص در شعر نوجوان است، در صورتی که موضوعات فراوانی وجود دارد که درباره آنها چیزی نگفته‌ایم. همین موضوعاتی که خانم شهابی گفتند چقدر در شعر نوجوان ما وجود دارد؟ خود من الآن فکر کردم چرا تا امروز شعر دعایی ندارم؟ چرا درباره مرگ، شعر نوجوان نداریم؟ آیا این مقدار که عشق در شعر نوجوان برای ما دغدغه است، امیدواری هم دغدغه است؟ نیست. چرا نمی‌گوییم من یک کتاب شعر دارم که فقط درباره امیدواری است؟ اینها موضوعاتی است که شاعران ما کمتر به آن توجه کرده‌اند.



منیع: خبرگزاری مهر

سالگرد محمدرضا آقاسی در بهشت زهرا برگزار می‌شود


به گزارش خبرگزاری تسنیم، این مراسم با عنوان «آئینه کربلا نما» از سوی دفتر گردآوری و تدوین آثار محمدرضا آقاسی و با حضور خانواده، جمعی از هنرمندان‌، شاعران‌، دوستان و دوست‌داران زنده‌یاد آقاسی، روز پنج‌شنبه 8 خرداد از ساعت 17 در قطعه 25 شهدای بهشت زهرا (س) و در کنار مزار آن شاعر برگزار خواهد شد.

زنده‌یاد محمدرضا آقاسی متولد 24 فروردین 1338‌، در سن 46 سالگی در سوم خرداد سال 1384 در اثر عارضه قلبی آسمانی شد و در قطعه 25 در کنار شهدا آرام گرفت.

از این شاعر بیشتر از سه هزار بیت شعر در موضوعات مذهبی‌، اجتماعی‌، سیاسی و… بر جای مانده که در کتابی با عنوان «بر مدار عشق» در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است. همچنین صوت و فیلم شعرخوانی‌های حماسی و احساسی آقاسی، جزو پربازدیدترین شعرخوانی‌ها در سال‌ها و دهه‌های گذشته است و با گذر زمان، از تازگی و تأثیرگذاری آنها کم نشده است.

گفتنی است رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت درگذشت آقاسی‌، از وی به‌عنوان شاعری «آزاده و بسیجی» نام بردند و فرمودند: «شعر روان و با مضمون و خوش‌ساخت آقاسی که بیانگر دل پاک و احساسات صادق و هنر خودجوش او بود، بی‌شک دارای جایگاه ویژه‌ای در ادبیات معاصر است».

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

غلامرضا طریقی معاون شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب شد


به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم معارفه معاون شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب و ادبیات ایران، امروز ظهر در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

در این مراسم ابراهیم حیدری مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره خانه کتاب و ادبیات ایران با صدور حکمی غلامرضا طریقی شاعر و ترانه‌سرا را به عنوان معاون شعر و ادبیات داستانی این خانه منصوب کرد.

در حکم صادر شده مدیرعامل خانه کتاب و ادبات ایران برای طریقی آمده است: «با توجه به سابقه و تجربه ارزشمند جناب‌عالی، به موجب این حکم به سمت معاون شعر و ادبیات داستانی مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران منصوب می‌شوید تا در راستای شرح وظایف ابلاغی و در چارچوب قوانین و آئین‌نامه‌ها و مقررات داخلی مؤسسه و مطابق با موارد ذکر شده در پیوست حکم، انجام وظیفه نمائید».

حیدری در ادامه برای غلامرضا طریقی در «اجرای کامل سیاست‌های ابلاغی هیئت امنا و هیئت مدیره، همچنین تعامل شایسته با معاونان، مدیران و همکاران مؤسسه و استفاده از خرد جمعی در انجام امور محوله» آرزوی موفقیت کرده است.

«ارتقا و گسترش بخش کودک و نوجوان با مأموریت سیاست‌گذاری، حمایت و آموزش در حوزه‌های تألیف و ترجمه»، «سازماندهی آموزش‌دهندگان حوزه ادبیات در کشور و پیاده‌سازی آموزش‌های عمومی با اجرای فعالیت‌هایی همچون»، «دوره‌های آموزشی آل‌جلال، کلک خیال و قاصدک در سطح استان‌ها با توجه خاص به استان‌های محروم»، «توجه ویژه به فعالیت پایگاه‌های مجازی ادبی معاونت»، «برنامه‌ریزی برای ارتقا موقعیت داستان و مستندنگاری در مجموعه نشریات حوزه ادبیات»، «برنامه‌ریزی و هم‌افزایی با بخش‌های مسئول برای تکمیل زنجیره بهره‌برداری از فرآورده‌های ادبی در آثار تصویری و سینمای اقتباسی و…»، «برگزاری سلسله نکوداشت‌های سرآمدان حوزه ادبیات به‌منظور معرفی و الگوسازی از ایشان با مشارکت نهادها و سازمان‌های دیگر»، «تدوین آئین‌نامه‌های جامع و روزآمد جوایز ادبی ملی و پیگیری طی مراحل قانونی آن با هم‌فکری اهالی قلم»، «تعریف رویدادها و فعالیت‌های ادبی جدید باتوجه به نیازهای نوپدید این حوزه»، «مشارکت در طراحی و اجرای فعالیت‌های هم‌افزا با سایر بخش‌های خانه کتاب و ادبیات ایران همچون معاونت‌های کتاب و فرهنگ، خبرگزاری ایبنا و شبکه کتاب»، «توجه ویژه به گسترش آموزش و ترویج ادبیات در مناطق مختلف کشور» و «برنامه‌ریزی آموزش ادبیات فارسی به ایرانیان خارج از کشور» از جمله برنامه‌ها و اهدافی است که حیدری در محتوای پیوست حکم معاون شعر و ادبیات داستانی مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران اعلام کرده است.

غلامرضا طریقی معاون شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب شد

سوابق غلامرضا طریقی، معاون شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب و ادبیات ایران

غلامرضا طریقی متولد ۱۳۵۶ در زنجان، شاعر و نویسنده شناخته شده کشور و دارای نشان درجه یک هنری است. او فعالیت‌های ادبی را از سال ۱۳۷۳ آغاز کرد و از آن سال تاکنون آثارش در جشنواره‌های متعدد کشوری از جمله «کتاب سال شعر جوان»، «گام اول» و… به عنوان آثار برگزیده انتخاب شده‌اند.

طریقی عضو هیئت علمی، دبیر و داور جشنواره‌های ملی مختلف در حوزه شعر بوده و کارگاه‌های ادبی متعددی را نیز مدیریت کرده است. در کارنامه ادبی او ۱۳ کتاب منتشر شده در حوزه‌های شعر، ناداستان و روایت، ترجمه و پژوهش وجود دارد. او همچنین به عنوان ترانه‌سرا با هنرمندانی چون علیرضا قربانی، همایون شجریان، محمد معتمدی، حسام‌الدین سراج، لوریس چکناواریان، پرواز همای، آرمان گرشاسبی و… همکاری کرده است.

از جمله مجموعه اشعار منتشر شده طریقی می‌توان به این عناوین اشاره کرد: «شلتاق» در نشر چشمه، «جهان غزلی عاشقانه است»، «با یاد شانه‌های تو»، «ایمان بیاورید به تمدید فصل سرد» و «باران اگر ببارد» جملگی با نشر نیماژ، «هر لبت یک کبوتر سرخ است» در انتشارات سوره مهر، «گزینه غزل» و «به جهنم» در فصل پنجم و «آنقدر پرم از تو که کم مانده ببارم» در نشر نیل. همچنین «رنجین کمان» در نشر جام جم، «ماضی قریب» در نشر مهرستان، «اما تو را ای عاشق انسان کسی نشناخت؛ شعر حسین منزوی» در نشر نیماژ و ترجمه کتاب «آکواریوم» در نشر نیماژ نیز به قلم طریقی منتشر شده‌اند.

از جمله سوابق شغلی غلامرضا طریقی نیز می‌توان به این موارد اشاره کرد: «مشاور مدیر عامل و مدیر امور فرهنگی خانه کتاب و ادبیات ایران»، «مدیر دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب و ادبیات ایران»، «مدیر واحد شعر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان»، «سردبیر پایگاه نقد شعر» و «دبیر مجمع انجمن‌های ادبی کشور».

غلامرضا طریقی معاون شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب شد

تقدیر از حامد محقق معاون پیشین شعر و ادبیات داستانی

حیدری همچنین با اهدای لوح تقدیر از تلاش‌های حامد محققی به عنوان معاون پیشین شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب و ادبیات تشکر کرد. در متن لوح تقدیر آمده است: «فرهنگ یکی از ارکان رشد، تعالی و توسعه جامعه است و خدمت در این عرصه، حساسیت و ارزش مضاعفی دارد.

بدین وسیله از حسن همکاری، عملکرد ارزشمند و تلاش جناب‌عالی در طول مدت خدمت در مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران با سمت معاون شعر و ادبیات داستانی تشکر و قدردانی نموده و آرزو می‌کنم همواره در پرتو عنایت حق و تلاش خالصانه در تمام شئون زندگی موفق و موید باشید».



منیع: خبرگزاری مهر

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: چه کسی اولین بار متن کلام الله مجید را به فارسی ترجمه کرد؟ این پرسش ساده به نظر می‌رسد، اما دشواری برگرداندن یک متن به زبان دیگر _به ویژه که مقدس‌ترین متن در ادیان الهی باشد و به دور از تحریف_ با در نظر داشتن حساسیت این متن سختی کار را بیشتر می‌کند. سید محمد عمادی حائری در این باره به مهر پاسخ داد.

محمد عمادی حائری دکترای دین‌پژوهی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دارد و عضو هیئت علمی بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی (دانشنامه جهان اسلام) است، همچنین مؤلف کتاب‌های قرآن فارسی کهن: تاریخ، تحریرها، تحلیل؛ بازسازی متون کهن حدیث شیعه: روش، تحلیل، نمونه؛ از نسخه‌های استانبول: دستنویس‌هایی در فلسفه، کلام، عرفان؛ زبان دینی، ذهن بشری (در دست انتشار). با او درباره اولین ترجمه‌های قرآن به زبان فارسی به گفتگو نشستیم.

مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید؛

* اولین ترجمه قرآن به زبان فارسی در چه قرنی صورت گرفت؟ آیا در آغاز ممنوعیتی برای ترجمه متون مقدس وجود داشت؟ یا با توجه به نهضت ترجمه در دنیای اسلام در عهد عباسی، دیگر مشکلی در این باره نبود؟

اولین گزارش‌هایی از ترجمه‌های قرآن به فارسی در دست داریم، نقل‌های پراکنده‌ای است که فقهای قدیم حنفی به آن استناد کرده‌اند و طبق آنها، سلمان فارسی با اجازه پیامبر (ص) سوره حمد را به فارسی ترجمه کرد. این نقل مورد توجه و استناد فقهای حنفی از قرن چهارم به بعد است. مثلاً شمس‌الائمه سرخسی این مطلب را در کتاب المبسوط خود آورده است؛ همچنین شاهفور اسفراینی در تاج التراجم آن را نقل می‌کند. نقل همین گزارش توسط فقهای حنفی به‌عنوان طرفداران ترجمه قرآن، یکی از شواهدی است که نشان می‌دهد دنیای اسلام هم در آغاز برای ترجمه قرآن دنبال جواز فقهی بود و پذیرش اصل ترجمه قرآن، در ابتدا آسان نبود و دشواری‌هایی داشت. یکی از قرائن دیگر این است که برای جواز نخستین ترجمه قرآن به فارسی، پادشاه سامانی از فقهای ماوراء‌النهر و خراسان بزرگ استفتا کرد.

* این روایت ترجمه سلمان واقعی است؟

به هر حال، خالی از رنگ و بوی افسانه نیست. شاید بهره‌ای از حقیقت داشته باشد و بعدها به آن شاخ و برگ داده باشند.

* چرا در میان فقها، حنفیان طرفدار ترجمه قرآن بودند؟

حتماً زمینه‌های اجتماعی در این باره مؤثر بوده است. ابوحنیفه نژادی ایرانی داشت و گرایش دینی غالب در خراسان و ماوراء‌النهر در آن دوره‌ها حنفی بود؛ برخلاف شافعی که عرب‌تبار بود و پیروان او نیز در خراسان و ماوراءالنهر در اقلیت بودند. به همین دلیل، حنفی‌ها بیش از دیگر فِرَق به ترجمه قرآن نیاز داشتند. می‌دانید که برخی از فقهای حنفی قرن اول حتی نماز خواندن به فارسی را هم جایز می‌دانستند. به نظر می‌رسد این موضوع در احساس نیاز ایرانیان مسلمان به درک مستقیم مفاهیم دینی از طریق زبان مادری‌شان ریشه دارد و همین نیاز هم باعث شد حنفیان در نهضت ترجمه قرآن به فارسی هم پیشگام باشند و هم سهم مهمی داشته باشند.

* به طور مشخص، اولین ترجمه‌ای که از قرآن در اختیار داریم چیست؟

اولین ترجمه کامل قرآن به زبان فارسی، ترجمه‌ای است که در کتاب مشهور به ترج مۀ تفسیر طبری درج شده است.

* کتابی که در حقیقت ترجمه جامع البیان محمد بن جریر طبری نیست؟

بله. اول بار مرحوم دکتر عباس زریاب نشان داد که این کتاب ترجمه جامع البیان نیست. مرحوم دکتر آذرنوش هم این نظر را بسط داد و نکته‌های جدیدی به آن افزود. البته تحقیقات بعدی و شواهد و قرائن نشان می‌دهد که این کتاب به هر حال پیوندهایی با جامع البیان محمد بن جریر طبری دارد. در واقع نوعی ترجمه و اقتباس همراه با افزوده‌ها و کاهش‌هاست. به هر حال، در زمان منصور بن نوح بن نصر سامانی این تفسیر به زبان فارسی ترجمه و تألیف می‌شود و در ضمن آن آیات قرآن نیز برای نخستین بار در نیمه‌های قرن چهارم به طور کامل به فارسی ترجمه می‌شود.

* در فاصله این سه چهار قرن هیچ ترجمه‌ای از قرآن نبوده است؟

دو نکته مهم در اینجا وجود دارد. نخست اینکه سنت دینی ایرانیان در پیش از اسلام هم عمدتاً شفاهی بود و نقل و شرح و تفسیر متون دینی غالباً به صورت شفاهی صورت می‌گرفت. همین زمینه موجب می‌شد که ایرانیان مسلمان از طریق مجلس‌گویی‌های شفاهی از محتوای قرآن بهره‌مند شوند. یعنی این طور نبوده است که ایرانیان فارسی‌زبان از محتوا و مضامین قرآن به‌کلی بی‌اطلاع باشند. شاهفور اسفراینی هم به همین نکته اشاره می‌کند؛ آنجا که در تاج التراجم می‌گوید علما بر منابر قرآن را به فارسی برای مردم ترجمه و شرح و تفسیر می‌کردند.

* یعنی حافظ قرآن بودند و قرآن را می‌خواندند و معنی می‌کردند؟

نمی‌توان گفت حافظ قرآن به مفهوم امروزی بودند. بلکه همین علمای ایرانی فارسی‌زبان، قرآن را برای عموم مردم به فارسی ترجمه و شرح و تفسیر می‌کردند.

* درباره قرآن قدس چه نظری دارید؟ برخی معتقدند که این ترجمه از قرن دوم یا حتی قرن اول است؟

بله؛ آقای دکتر رواقی ادعا کرده بودند که این ترجمه ممکن است از قرن دوم باشد و حتی در چاپ اول قرآن قدس عبارت «کهن‌ترین برگردان قرآن به فارسی» را، البته با علامت پرسش، بر روی آن چاپ کردند. قبل از چا پ قرآن قدس هم در مقاله‌ای د ر کیهان فرهنگی این ترجمه را قدیمی‌ترین ترجمه قرآن معرفی کردند.

این استنباط البته درست نیست و مبتنی بر پیش‌فرض‌های نادرستی است. در واقع گویش محلی این متن که پیوندهایی با فارسی میانه دارد، موجب آن استنباط نادرست شده است. الان بعید می‌دانم که آقای دکتر رواقی بر استنباط سابق خود باقی باشند. ژیلبر لازار در مقاله‌ای پس از چاپ قرآن قدس یادآور شد که بر اساس ویژگی‌های زبانی این متن، ازجمله میزان رسوخ واژه‌های عربی و کاربرد صورت‌های جدیدتر «می» و «در» به‌جای «همی» و «اندر»، این متن را نمی‌توان قدیم‌تر از قرن پنجم و ششم دانست.

در کتاب قرآن فارسی کهن نشان دادم که قرآن قدس درواقع روایتی است به گویش محلی از همان نخستین ترجمه قرآن به فارسی در ضمن ترجمه تفسیر طبری؛ یعنی مترجم نخستین ترجمه قرآن را به گویش محلی خودش برگردانیده است. جالب است که نسخه‌ای دیگر هم از قرآن قدس وجود دارد که حاوی ترجمه سوره مائده است و این را هم آقای دکتر رواقی با عنوان ترجمه سوره مائده چاپ کرده‌اند. این نسخه تفاوت‌های بسیار اندکی با نسخه مشهور به قرآن قدس دارد؛ یعنی در واقع دو نسخه از یک متن واحد هستند. من این دو نسخه را با نخستین ترجمه قرآن مقایسه کردم و به آن نتیجه رسیدم.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

علاوه بر قرآن قدس، مرحوم دکتر احمدعلی رجایی بخارایی نیز ترجمه‌ای آزاد از قرآن را متعلق به قرن اول دانسته است؛ همان ترجمه‌ای که ایشان با عنوان اصلی ترجمه‌ای آهنگین از دو جز قرآن مجید و عنوان فرعی پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی در قرن اول هجری در سال ۱۳۵۳ چاپ کرده‌اند. من در کتاب قرآن فارسی کهن، هم با دلایل زبان‌شناختی و هم با دلایل جامعه‌شناختی، این تاریخ‌گذاری را هم رد کرده‌ام. به نظر من، این ترجمه نیز حداکثر از قرن پنجم است و نمی‌تواند از این تاریخ قدیم‌تر باشد.

دلیل جامعه‌شناختی‌اش این است که وقتی در قرن چهارم اصل ترجمه قرآن، آن، هم به شکل کاملاً تحت‌اللفظی، محتاج استفتای فقهی از علما بوده است، طبعاً در قرن اول کسی جسارت آن را نداشته که قرآن به شکل آزاد و موزون ترجمه کند. البته ما ترجمه موزون و مسجّع از قرآن داریم؛ ترجمه عمر بن محمد بن نسفی که مرحوم دکتر جوینی در دو جلد چاپ کرده است. اما این ترجمه موزون از قرن ششم است و حدود یک قرن و نیم پس از نخستین ترجمه قرآن به فارسی است.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* ما می‌توانیم این تعبیر را داشته باشیم که ترجمه‌های اولیه قرآن صرفاً برگردان‌هایی لفظ به لفظ است؟ یعنی مدل جملات شبیه نحو عربی است و فارسی نیست؟

بله، کاملاً همین طور است. ساختار جملات مطابق متن قرآن است و فقط واژه‌ها فارسی است. این ترس و وسواس مترجمان را نشان می‌دهد که نگران بودند مبادا چیزی از قرآن از دست برود یا تغییر کند. البته بعدها و به مرور، برخی مترجمان کم کم و با احتیاط بسیار خود را از قید آن ساختار رها می‌کنند. با این حال، سیطره نخستین ترجمه قرآن به فارسی افزون بر دو قرن بر تاریخ ترجمه قرآن سایه انداخته است. این کشف مهم دکتر آذرنوش در کتاب تاریخ ترجمه از عربی به فارسی است و من هم در کتاب قرآن فارسی کهن آن را بسط دادم و شواهد متعدد دیگری بر آن اقامه کردم. متن‌ها و نسخه‌های بازمانده متعدد این ادعا را اثبات می‌کنند. تا مدت‌ها، ترجمه‌های قرآن بعدی فقط واژه‌ها را عوض می‌کنند، وگرنه ساختار و نحو جملات تا اندازه زیادی مطابق با نخستین ترجمه قرآن به فارسی است. مثلاً در ضبط‌های اولیه واژه گم‌بودگی آمده است؛ در ضبط‌های بعدی به ترتیب می‌شود گم‌شدگی، گمراهی و نهایتاً ضلالت. یعنی واژه‌ها به‌روز می‌شوند.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* این واژه‌ها و خط سیر دگرگونی آنها خیلی مهم‌اند. درست است؟

بله، ترجمه‌های کهن قرآن گنجینه‌ای هستند از حیث واژه‌های کهن فارسی.

* از چه زمانی ترجمه‌ها کمی آزادتر و مستقل‌تر می‌شوند؟ چه کسانی این کار را می‌کنند؟

از همان قرن پنجم ترجمه‌هایی را داریم که هم کمی آزادتر عمل کرده‌اند. اولین نشانه‌های استقلال از آن ترجمه معیار را هم در آثار کسانی می‌بینیم که خودشان تفسیری مستقل به فارسی نوشته‌اند. اینها به عنوان یک عالم دینی معتبر، قدرت اجتهاد در ترجمه را نیز در خود می‌دیدند و می‌توانستند مدعی ترجمه‌های جدیدی باشند. مثلاً شاهفور اسفراینی، مؤلف تفسیر تاج التراجم، در مقدمه تفسیرش بحثی درباره بایدها و نبایدهای ترجمه قرآن دارد. با این حال در ترجمه او هم تأثیر آن ترجمه رسمی اولیه را می‌توان دید.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

پیش‌روتر و مبتکرتر از اسفراینی، ابونصر حدادی است. ترجمه‌های قرآنی او هم از نخستین ترجمه قرآن تا اندازه زیادی استقلال دارد و هم ساختار ترجمه آن فارسی‌تر است. ابونصر حدادی متوفی ۴۵۷ است و تقریباً معاصر اسفراینی است که در ۴۷۱ درگذشته است. ابونصر حدادی تفسیر مفصلی به فارسی دارد با نام معانی کتاب الله تعالی و تفسیره المنیر. بخشی از این کتاب را مرحوم دکتر جلال متینی در ۱۳۵۲ به چاپ رساند و چون نام کتاب و مؤلف در آن زمان معلوم نبود، ایشان آن را با عنوان تفسیری بر عُشری از قرآن مجید منتشر کرد. سال‌ها بعد من نسخه‌ای دیگر و بسیار نفیس از این کتاب را در ترکیه، موزه توپقاپی‌سرای، پیدا کردم و به صورت عکسی چاپ کردم. در آغاز این نسخه نام کتاب و مفسر آمده است و به این ترتیب گره سردرگم این تفسیر مهم فارسی گشوده شد.

ابونصر حدادی در عصر خودش یک عالم بسیار معتبر بوده است در غزنین، یعنی پایتخت غزنویان. این نسخه از تفسیر او هم در زمان سلطان ابراهیم غزنوی و به دستور او، به دست عثمان بن حسین ورّاق غزنوی در ۴۸۴ کتابت و تذهیب شده است. در واقع نسخه‌ای سلطنتی است و محصول کتابت‌خانه سلطنتی غزنین. هر صفحه این اثر، یک تابلوی بسیار نفیس از کتابت و تذهیب است.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* این نسخه نفیس را چطور در ترکیه پیدا کردید؟

تصویر دو صفحه از این نسخه در یک کتاب آلبوم‌مانند چاپ مؤسسه ایرسیکا در استانبول چاپ شده بود. من بر اساس بررسی متن همین دو صفحه پی بردم که این نسخه دست‌نویس دیگری از همان کتاب تفسیری بر عُشر است. مقاله مفصلی نوشتم که به‌عنوان ضمیمه ۱۹ مجله آینه میراث منتشر شد. سپس پیشنهاد چاپِ عکسیِ این کتاب را به کتابخانه مجلس دادم، در زمانی که جناب آقای رسول جعفریان رئیس کتابخانه بود و مدیریت و دعوت و همراهی ایشان ما را هم سر ذوق می‌آورد. به پایمردی ایشان تصویر نسخه به دست آمد و با همکاری کتابخانه مجلس و موزه توپقاپی در سال ۱۳۹۰ به صورت چاپ نسخه‌برگردان منتشر شد.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* پس از ابونصر حدادی و شاهفور اسفراینی از چه کسانی می‌توان نام برد که ترجمه‌هایی مستقل عرضه کرده باشند؟

اگر ملاکمان استقلال نسبی از نخستین ترجمه قرآن به فارسی باشد، بعد از حدادی و اسفراینی باید از ترجمه‌های قرآنی ابوبکر عتیق نیشابوری در تفسیر التفاسیر، معروف به تفسیر سورآبادی، نام ببریم. او نیز از قرن پنجم است؛ متوفی ۴۹۴.

* به ترجمه‌های قرآن در دوره معاصر بپردازیم. چه کسانی را در ترجمه قرآن در دوره معاصر پیشگام می‌دانید؟ اساساً چه مبدأیی برای ترجمه معاصر قرآن در نظر می‌گیرید؟

اگر بخواهیم به طور تقریبی بگوییم، می‌توانیم از سال ۱۳۲۳ شمسی شروع کنیم؛ یعنی زمانی که مرحوم مهدی الهی قمشه‌ای چاپ اول ترجمه خود را منتشر کرد و سدّ ترجمه‌های تحت‌اللفظی را شکست و قرآن را به فارسی روان و همه‌فهم ترجمه کرد. بعد از مرحوم الهی قمشه‌ای باید به ابوالقاسم پاینده اشاره کرد که ترجمه‌اش از قرآن در سال ۱۳۳۶ شمسی چاپ شد. در واقع سدّی را که الهی قمشه‌ای شکست، راه را برای کسانی همچون پاینده باز کرد. در همین سال ۱۳۳۶ ترجمه محمدکاظم معزی نیز منتشر شد، ولی ترجمه معزی علی‌رغم دقت بسیارش تحت‌اللفظی است و در دنباله همان سنت ترجمه‌های واژه به واژه قرار دارد و از آنها الگو گرفته است.

* الهی قمشه‌ای معمّم است و به عنوان کسی که در کسوت روحانی است می‌تواند آن سدّ را بشکند و ترجمه‌اش هم مقبول جامعه دینی واقع شود. آن دو تن دیگر هم روحانی بودند؟

معزی روحانی بود، اما پاینده نه. پاینده نویسنده و مترجم بود و قلم روان و دل‌نشینی داشت. من فکر نمی‌کنم روحانی بودن الهی قمشه‌ای تأثیری در این باره گذاشته باشد. ایشان یک روحانی مدرس دانشگاه و ساکن تهران بود و مثلاً یک مجتهد مشهور به فقاهت یا مرجع تقلید ساکن قم یا نجف نبود که جامعه دینی به این دلیل ترجمه‌اش را بپذیرد. آن دوره هم سال‌های آغازین پس از سقوط رضاشاه بود و هنوز جوّ رضاشاهی کمابیش بر جامعه حاکم بود. منظورم این است که دوره‌ای بود که کسانی همچون ابوالقاسم پاینده و بدیع‌الزمان فروزانفر هم می‌توانستند بدون بیم و واهمه در پی ترجمه قرآن باشند.

* اوایل دوره پهلوی دوم است.

بله، دقیقاً. در سال‌های بعد، سید علی‌نقی فیض‌الاسلام که روحانیِ ملّایِ نجف‌دیده‌ای بود ترجمه و خلاصه تفسیری از قرآن ارائه کرد که چاپ اول آن در سال ۱۳۴۸ در سه جلد منتشر شد. او هم تقریباً ترجمه‌اش تحت‌اللفظی است ولی نه از نوع ترجمه تحت‌اللفظی مُعزی. سبک فیض‌الاسلام در ترجمه و تفسیر خاص خود اوست؛ شبیه ترجمه‌اش از نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه. بسیار دقیق، اما با توضیحات فراوان در میانه متن ترجمه که مخاطب را می‌رماند. اما ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای عملاً راه تازه‌ای را در ترجمه قرآن به فارسی گشود. منظورم نوع ترجمه است؛ فارغ از اشکالات معنایی و سهل‌گیری در مطابقت با نص قرآنی که در ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای وجود دارد.

چه کسی اولین بار قرآن را به فارسی ترجمه کرد؟

* و بعد از اینها چه کسی؟

اگر راهی را که مرحوم الهی قمشه‌ای گشود دنبال کنیم، به ترتیب باید از ترجمه زین‌العابدین رهنما در چهار جلد نام ببریم که طی سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ شمسی به چاپ رسید. زین‌العابدین رهنما نویسنده و مترجم و روزنامه‌نگار بود. او برای ترجمه‌اش از قرآن نظریه داشت و کلیات آن را در مقدمه ترجمه‌اش توضیح داده است. او هم سعی کرد در عین وفاداری به متن قرآن، ترجمه‌ای روان و هماهنگ با ساختار زبان فارسی عرضه کند.

در سال‌های بعد هم ترجمه‌های دیگری از قرآن صورت گرفت که می‌توان آنها را در ادامه همین سنت تعریف کرد. از مهمترین این ترجمه‌ها، می‌توان به ترجمه عبدالمحمد آیتی در سال ۱۳۶۷، ترجمه ابوالقاسم امامی در سال ۱۳۷۰ و ترجمه سید جلال‌الدین مجتبوی در سال ۱۳۷۲ اشاره کرد و سپس ترجمه‌های محمدمهدی فولادوند در سال ۱۳۷۳، بهاالدین خرمشاهی در سال ۱۳۷۴، سید علی موسوی گرمارودی در سال ۱۳۸۳، غلامعلی حداد عادل در سال ۱۳۹۰ و اخیراً محمدعلی کوشا در سال ۱۴۰۱.

* اینها بهترین ترجمه‌های معاصر هستند؟

اینجا مجال مقایسه میان این ترجمه‌ها و ترجیح یکی بر دیگری نیست. فقط خوب است به این نکته اشاره کنم که ترجمه دکتر امامی به دلایلی خاص دارای اهمیت است. فارغ از دقت خاص این ترجمه در مطابقت با متن قرآن، اینکه مترجم می‌کوشد با زبان نسبتاً آرکائیک و کهن‌گرا قدمت متن قرآن را به خواننده منتقل کند درخور توجه است. البته به همین دلیل ترجمه‌ای خاص است و ممکن است مخاطب عام نتواند به آسانی با آن خو بگیرد.



منیع: خبرگزاری مهر